علامه کرباسچیان بهخوبی میدانست موفقیت در مدرسهداری مستلزم داشتن اشراف بر منظومۀ مسائل تربیت است. در مدرسه او امر تعلیم بر عهده معلمان تراز اول در دروس مختلف بود و امر تربیت با مجموعۀ عواملی چون کلاس اخلاق علامه برای دانشآموزان (از سال هفتم تا دوازدهم)، آموزههای عملی برای کادر مدرسه و جذب مربیان وارسته محقق میشد. این عوامل در کنار برنامۀ مدون مدرسه برای پرکردن زمان فراغت دانشآموزان چه در طول سال تحصیلی و چه در ایام تابستان، نقش مخرب جامعۀ آن زمان بر دانشآموزان را به حداقل میرساند؛ اما سوای مدرسه، همچنان «خانواده» نقشی کلیدی در تربیت بچهها داشت. این نقطه نیز از نظر علامه دور نماند و او برای نقشآفرینی مثبت خانواده در منظومۀ تربیتی موردنظرش و دفع گزندهای احتمالی از آن ناحیه دست به یک ابتکار زد و جلساتی با حضور پدران و مادران ترتیب داد. او بیش از آنکه در این گفتارها دربارۀ برنامههای مدرسه سخن بگوید، به طرح تذکرات عقیدتی، مباحث اخلاقی و مسائل تربیتی نوجوانان پرداخته است.
مجموعۀ به پدران و مادران متن سی جلسه از این سخنرانیهاست که از اوایل دهۀ پنجاه شمسی تا سال ۱۳۵۷، در مدرسۀ علوی و نیکان برگزار و پیش ازاین بهصورت مجزا تحت عنوان «در محضر استاد» تا پانزده جلد منتشر شده است. اکنون تمامی این گفتارها در ویراستی جدید، در دو مجلد به خانوادهها، مربیان و همۀ دغدغهمندان تربیت دینی تقدیم میشود. امید است معارف جاریشده بر زبان علامه که خود از شاگردان مکتب اهلبیت علیهمالسلام بود، راهنمای ما در رسیدن به حیات طیبه باشد.
در بتخانههای ژاپن مجسمههایی وجود دارد، مثلاً مجسمه الهه قدرت. شخص میآید جلویش گریه میکند که مثلاً «من میخواهم فردا کشتی بگیرم، کمکم کن بعد برای آن بت شراب و غذا میگذارد. وقتی هم میرود، مستخدم بتخانه آنها را بر میدارد و میخورد! شما میگویید: اینها چقدر نفهماند باید گفت: من و شما هم بتپرستیم. بت من شمایید، چون اگر به من سلام کنید خوشحال میشوم. بت شما هم منم. این آیه قرآن است که دل همه را باید نگه داریم!! بعضی میگویند:
برافکن پرده تا معلوم گردد
که یاران دیگری را میپرستند
اکثر مردم در توحید لنگاند دکان و اداره خدای آن هاست. پولدارها را یکجور نگاه میکنند و فقیرها را جور دیگر نمیشود آقا، فایده ندارد! بنده، وقتی افراد پولدار به دیدنم میآیند مخصوصاً برای اینکه آن ها را بشکنم، خیلی عادی برخورد میکنم؛ ولی وقتی افراد فقیر میآیند، تمامقد بلند میشوم و آن ها را پهلوی خودم مینشانم...