کتاب تولد یک انقلاب (چاپی و pdf)

زندگی و زمانه میرحسین موسوی

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
50,000
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
50,000
30%
35,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب تولد یک انقلاب

در کتاب تولد یک انقلاب شما یک مستند جذاب از وقایع دوران انقلاب را با زبانی ساده و روایی می‌خوانید. چیزی که این کتاب را از کتاب‌های هم‌ردیف خودش متمایز کرده است، خلاقیتی است که روایت ان وجود ارد. شیوه‌ای که می تواتند ارتباط خوب و موثری با خواننده برقرار کند و در کنار آن اطلاعات مفیدی درباره بخشی از تاریخ معاصر ایران بدهد. سال ها پیش انقلابی متولد شد که بسیاری از ما شاهد تولدش نبودیم، همین است که گاه نسبتمان را با آن فراموش می کنیم. نمی دانیم دوستش داشته باشیم یا نه؟ نمی دانیم چرا و چگونه متولد شد؟ نمی دانیم اصلا در آن مقطع تاریخی راه دیگری بجز انقلاب در پیش رو بوده است یا نه؟ کتاب تولد یک انقلاب در لابلای خاطرات قهرمان های آن روزها به دنبال پاسخی است برای این سوال ها...

کتاب تولد یک انقلاب روایتی متفاوت از سال های 56-57 روزهای طلایی انقلاب را با بیان خلاقانه و انتخاب فرم روایی جدید بر رویداد ها، بیانیه ها، اعلامیه ها و معرفی افراد موثر در شکل گیر ی انقلاب اسلامی به گونه ای کاملا مستند که خواننده ارتباط خوبی با متن کتاب برقرار می کند و در ضمن مطالعه اطلاعات مناسبی درباره ی چگونگی انقلاب به دست می آورد. بهزاد دانشگر نویسنده جوان اصفهانی با نگارش اولین کتاب خود، دختران آفتاب در بین عموم مقبولیت یافت. از دیگر آثا این نویسنده میتوان به ادواردو، خرده روایت هایی از زیارت اربعین و ... اشاره کرد.

گزیده کتاب تولد یک انقلاب

امروز ۵ بهمن است. امروز بناست که حامیان تازه از خواب بیدار شدة قانون اساسی به خیابان‌ها بریزند. تا به حال خواب بودند. بعد از شصت هفتاد سال تازه از خواب بیدار شده‌اند. آمدم سر بهار. یک دسته در حدود دویست سیصد نفر فرورفته درهم در پناه سربازها و کامیون‌ها و جیپ‌ها شعار می‌دادند و می‌رفتند: «این است شعار ملت. خدا، قرآن، محمد». یکی‌یکی پرچم ایران در دست داشتند و پرچم را تکان می‌دادند و می‌گفتند: «بختیار بختیار، سنگرتو نیگردار.» پیش‌مرگانشان پاسبان‌های نقاب‌زده بودند که جلو‌جلو می‌رفتند. مردم در پیاده‌رو داشتند، دیوانه می‌شدند.

من گاهی به فکر فرو می‌رفتم و کز می‌کردم و گاهی محکم با مشت به تنة درخت می‌کوبیدم. مردم شیری را می‌مانستند که در قفس اسیر شده باشد. هی بپربپر می‌کردند. تا لب نهر جلو می‌آمدند. دور خود می‌چرخیدند و هو می‌کردند و فحش می‌دادند و از جا می‌جهیدند و می‌دویدند و می‌خواستند که حمله کنند که یکی از میانشان بیرون می‌آمد و آرامشان می‌کرد. همه همین حالت را داشتند. نه اینکه از سربازها و کامیون‌ها و پاسبان‌ها بترسند. خود مردم نمی‌گذاشتند؛ اما جوان‌ها حتی به پند و نصیحت هم توجهی نمی‌کردند و پاره‌‌آجر پرت می‌کردند.

عاقله‌مردها، نسلی که از سال‌های ۲۰ و ۳۱ و ۳۲ باقی مانده بودند و هی آیة یأس می‌خواندند، اکثرشان بختیار را قبول داشتند. جلوگیری می‌کردند؛ اما جوان‌ها مثل سیر و سرکه توی هم می‌جوشیدند و هی خون‌خونشان را می‌خورد که چرا باید بایستند و نگاه یکنند و حرفی نزنند و به موازات آن ها که وسط خیابان بودند، راه بروند.

صفحات کتاب :
608
کنگره :
DSR1567‭‏‫‭/د2ت9 1397
دیویی :
955/0830922
کتابشناسی ملی :
5572390
شابک :
9786008857976
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه تولد یک انقلاب