کتاب انقلاب نقشها، خاطرات شفاهی محمد ملتجی، هنرمند انقلابی است که تحقیق آن برعهده مرتضی انصاریزاده و حسن سلطانی بوده و تدوین آن توسط مرتضی انصاریزاده صورت گرفته است، نخستین کتاب از عناوین مجموعه تاریخ شفاهی جبهه انقلاب اسلامی ناشر با محوریت «هنرهای نمایشی انقلاب» است.
راوی کتاب، محمد ملتجی که متولد سال 1337 است، خاطرات خود را از کودکی تا اوایل دهه 1370 بیان کرده است. در این فاصله علاوه بر وقایع کلی زندگی و جغرافیای خاستگاه خود؛ مشهد، دو تحول مهم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به سرگذشت او جهت میدهند. در خدمت به انقلاب، به فعالیتهای هنری رو میآورد و در نمایش (تئاتر) خبره میشود. به قول تدوینکننده کتاب: «محمد مُلتجی نمونهای از نسلی از فرزندان انقلاب اسلامی است که شاید بهترین توصیف فعالیتها و تلاشهای آن ها این جمله سید مرتضی آوینی باشد: «فرزندان انقلاب در برابر عرصههای تجربه نشده.» نسلی که در مسجد و پای منبر رشد یافتهاند و به ناگاه خود را در مواجهه با هنرهای نوینی میبینند که پیشینه تاریخی چندانی از آنها در ذهن ندارند.» راوی هم گفته است: «انقلاب بود که توقعمان را از خودمان برد بالا و دنیای دیگری را پیش چشممان گشود.»
شب برای آنکه پاسگاه مرزی تایباد متوجه نشود، لباس هایش را می گذارد روی سرش و آهسته از رودخانه ای که آن موقع یک متر و نیم عمق داشته، رد می شود. مأموران آن طرف مرز متوجه می شوند و برش می گردانند، اما او بعد از چند ساعت دوباره به آب می زند.
بالاخره وارد خاک افغانستان می شود و تک وتنها و با نشانی ای که در دست داشته، می رسد به روستای خریدار. از روی دیوار، خریدار را میبیند که با مهمانهایش سر سفرۀ شام نشسته است. پدرم در میزند و خریدار در را باز می کند. از دیدن پدرم متعجب می شود. پدرم پولش را طلب می کند و خریدار می گوید که الان ندارد. پدرم حواسش جمع بوده و می گوید من با رفقایم آمده ام و آن ها ورودی روستا منتظرم هستند. سرانجام خریدار پول را می دهد و پدرم از همان راه که رفته بود برمی گردد.