کتاب تا بهشت pdf

خاطرات شفاهی انقلاب اسلامی در منطقه رودبار دامغان

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
7,150
نظر شما چیست؟
کمی که جلوتر رفتیم و به مقابل آسیاب قدیمی رسیدیم، همچنان من در صف جلو بودم که صدای شلیک گلوله بلند شد؛ تا آن زمان صدای شلیک گلوله را نشنیده بودم. من نگاه کردم، دیدیم محمدرضا غریب بلوک که در کنار من بود به زمین افتاد.

خودم را کنار دیوار کشیدم. دو نفر از بالای پشت بام تیراندازی می کردند. یکی از آن ها کلت در دست داشت و دیگری تفنگ دو لول.مردم متفرق شدند ولی هنوز از روی پشت بام صدای تیراندازی می آمد.برادران قدرت الله جلالی، سید علی مطهری و محمدرضا گیلان برای متوقف کردن تیراندازی از در پشت خانه آنها وارد راه پله شدند تا بالای بام رفتند که خلع سلاحشان کنند.

کمی که گذشت آنها قدرت الله جلالی را از پشت مورد اصابت قرار دادند و او از پله ها پایین افتاد. برادر قدرت، حاج عبدالله جلالی او را به دوش گرفت و به طرف بهداری دوید بیشتر داد می زدند: کشتند، کشتند! و اشک هایش جاری شده بود.
کنگره :
‏‫‬‭DSR۱۵۶۷‏‫‭/ع۲ت۲ ۱۳۹۶‬‬
دیویی :
‏‫‬‭۹۵۵/۰۸۳۰۹۲۲
کتابشناسی ملی :
4905595
شابک :
‏‫‭978-600-03-1727-0‬‬
سال نشر :
1396
صفحات کتاب :
102

کتاب های مشابه تا بهشت