این کتاب خاطرات شهید غلامرضا عالی است. کسی که برای پیروزی انقلاب زحمات بسیاری کشید و در حین آتش زدن تانک های لشکر گارد در خیابان نیروهوایی مورد حمله قرار گرفتِ
گلوله ای به سرش خورد و ... او را در پتو پیچیدند و به سردخانه بیمارستان منتقل کردند.
مراسم ختم و هفتم برگزار شد. نامزد جوان او با شنیدن خبر خودکشی کرد!
شب چهلم او اتفاق عجیبی افتاد. شخصی با خانواده تماس گرفت و گفت: پسر شما در بیمارستان شریعتی بستری است!!
غلامرضا عالی زنده بود در حالی که مزاری در بهشت زهرا داشت!
اما او مانند یک تکه گوشت هیچ تحرکی نداشت.
سال بعد یک رویای صادقه باعث شد که به دیدار امام راحل برود و به طرز عجیبی شفا پیدا کند....
کنگره :
DSR1568 /ع2ش2 1395
نظر دیگران //= $contentName ?>
همه جای ایران سرای من است...
زنده باد شهیدان اسلامی...