«مبانی عرفان وحیانی» عنوان کتابی است که به قلم حجتالاسلام محمدجواد رودگر در گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سامان یافته است.
منطق حاکم بر عرفان وحیانی منطق اکتشاف از منابع وحیانی است نه منطق استشهاد به منابع وحیانی؛ به این معنا که عرفان وحیانی از طریق مراجعه به نصوص دینی یا کتاب و سنت با روش اجتهادی – تبیینی کشف و تولید گشته و در توصیف و تبیین گزاره ها و آموزه های عرفانی از تراث گرانسنگ عارفان بخصوص عارفان شیعی سترگ در طول تاریخ استفاده می شود.
از آنجایی که توحید عرفانی در عرفان وحیانی از خلوص خاص و برهان ویژهای بهرهمند بوده و توحید وجودی – شهودی در این عرفان با عبارت توحید صمدی یا توحید قرآنی قابل بیان و تبیین میباشد؛ بنابراین کتاب حاضر مسائل بنیادین عرفان نظری مثل: 1- توحید 2- موحد را در دو حوزه هستیشناسی و انسانشناسی عرفانی در بهترین وجه ممکن و برترین شرایط و کیفیت علمی معقول و ناب که منزه از هر شرک، سطحینگری، افراطگرایی و خرافات است را مورد تحلیل و تعلیل داده است. در عرفان وحیانی انسان کامل محور عالم وجود و قطب هستی و واسطه فیض الهی در نظام تکوین و تشریع است، بنابراین هرگونه تکامل و تعالی علمی و عملی انسان متکامل در ارتباط معنادار با انسان کامل مکمل می باشد. در مدل عرفان وحیانی انسان کامل مکمل مرکز هدایت و وسیله رشد و تکامل انسان متکامل خواهد بود. ناگفته نماند که مصداق انسان کامل عرفان وحیانی همانا پیامبراعظم (ص) و عترت پاکش علیهمالسلام هستند که از ولایت اطلاقی و کلی برخوردارند. آنان هستند که در ذیل و ظل حقیقت محمدی (ص) تفسیرپذیرند. همچنین کتاب «مبانی عرفان وحیانی»، مباحث معرفتشناختی را در دو ساحت ماهیت و امکان کشف و شهود از منظر کتاب و سنت مورد بحث قرار داده است. کتابی که مبحث تصدیقی و تحصلی اش را با بحث از مبانی معنا و زبانشناسی عرفان وحیانی به پایان رسانده است.
کتاب «مبانی عرفان وحیانی» در سه فصل گردآوری شده است: درآمدی بر عرفان وحیانی در سه گفتار، مبانی تصدیقی عرفان وحیانی در دو گفتار و مبانی تحصلی عرفان وحیانی نیز در دو گفتار. منطق حاکم بر این کتاب عبارت است از اینکه عرفان وحیانی، عرفانی برساخته از نصوص دینی و برخاسته از متن کتاب و سنت است که در یک مواجهه مستقیم و مستقل با آموزههای وحیانی استنباط و استخراج میشود. در عرفان وحیانی سخن در تولید از منبع وحی یا کشف تام محمدی است تا عملیات استنباط معارف عرفانی صورت پذیرد، نه سخن از تطبیق بر منابع یاد شده تا برونداد کشف و شهود عارفان را بر نصوص تطبیق داده و استشهاد به وحی انجام گیرد.
از جمله مسائلی که برخی در خصوص عرفان و عارف به کار میبرند، این است که کلمه عارف در آموزههای وحیانی به پیغمبر و امام اطلاق نشده است و از کاربرد اصطلاح عارف بر انسان کامل معصوم (ع) دوری کرده و تحاشی دارند. حال اگر این احتراز و تحاشی ناشی از پرهیز از شبیهسازی عارف در عرفان اصطلاحی در برابر فیلسوف و فقیه و متکلم و... با عارف به معنای لطیفتر بر انسان کامل معصوم (ع) باشد، درست و شاید هم برای دوری از مغالطههای لفظی- معنوی و تنزل مقام آنان به مقام انسانهای اهل معرفت مشهور باشد، واقعاً جای قدردانی دارد، اما اگر منظور این است که اساساً این واژه با بار معرفتی- معنویتیاش در خصوص آن ذوات مقدسه به کار نرفته است، کاملاً نادرست خواهد بود؛ چه اینکه در منابع روایی و مجامع حدیثی ما چنین کاربردی موجود است.