دین ابعاد گوناگونی دارد و در ساحتهای حیات فردی و اجتماعی انسان تاثیر میگذارد. در ساحت حیات فردی، یکی از کارکردهای دین، تجربههایی است که انسان را با اموری مربوط به دین روبهرو و به معارف ویژهای نائل میکند، که در اصطلاح آنها را «تجربه دینی» مینامند و نوع خاصی از آن،«تجربه عرفانی» است.
تجارب عرفانی در افرادی که واجد آنها هستند، نوعی ادراک مستقیم واقعیت به شمار میآیند؛ اما دیگران وظیفهای ندارند که آنها را بدون بررسی و چون و چرا بپذیرند. این تجارب برایشان فقط نوعی تائید باورهای دینی را به همراه دارند و با عواطف دینی آنها همسو هستند. کتاب تجربه عرفانی در کتاب و سنت علل و موانع کوششی است برای بررسی و تبیین و تحلیل عوامل و موانع تجارب عرفانی به ویژه از منظر کتاب و سنت.
اگر به عرفان به مثابه یک منطقه معنایی و معرفتی بنگریم، میتوانیم بگوییم که جغرافیای عرفان از سه بخش برخوردار است:
بخش اول: تجربه عرفانی
بخش دوم: سلوک یا عمل
بخش سوم: آموزهها یا نظام
به نظر بعضی از محققان، تجربه عرفانی خاستگاه عرفان، و مقدم بر نظام و آموزههای عرفانی است. بشر، نخست تجربهای عرفانی را از سرگذرانده و سپس به فکر تکرار آن افتاده تا از طریقی که قبلا بدان دست یافته بود، دست یابد. لذا به سلوک و عمل آموزهها روی آورده است. البته این به معنای استثای تجربه عرفانی از قانون علیت نیست، بلکه تجربه عرفانی نیز چون دیگر پدیدهها معلول علل و عواملی است.
به نظر برخی از اهل معرفت، احوال عرفانی، مواریث و نتایج است: «علم مومن، علم احوال است و احوال، مواریث و نتایج اعمال، اقامت شریعت است و احوال، صفوت سر است و تا هر کسی را معاملات ظاهر پاک نباشد، احوال باطن درست نباشد و صحت باطن نباشد مگر به پاکی ظاهر، هر چند ظاهر پاکتر و باادبتر، احوال باطن درستتر.»