کتاب تعامل جبهه ملی با جنبش اسلامی ایران، اثر فریده باوریان؛ رفتار و عملکرد جبههی ملی از ابتدای شکلگیری در درون نظام حاکم و سپس در برخورد با نهضت اسلامی بررسی شده است؛ جبههای که دارای سابقهی نسبتا طولانی در تاریخ معاصر ایران بوده و نمیتوان آن را پدیدهای نو ظهور در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی قلمداد کرد.
لذا میتوان گفت به عنوان یک پدیده به شکل یک عامل نهادی با جلوههای مختلف و شاید متضاد در انقلاب ایران مطرح بوده است. از سوی دیگر، تعامل نیروهای مذهبی با جبههی ملی در هنگامهی برخورد با نظام پهلوی مورد بررسی قرار گرفته است. این تعامل تا سالهای اولیهی انقلاب و رویارویی جبههی ملی با نظام جدید دنبال شده است.
فصل اول: نحوهی تأسیس جبههی ملی و تشکیلات آن
چشمانداز فعالیتهای باز حزبی در فضای سیاسی بعد از سقوط رضاشاه
با آغاز جنگ جهانی دوم، هر چند ایران اعلام بیطرفی کرد، اما نیروهای متفقین ایران را به اشغال خود درآوردند. آنها رضاشاه را از سلطنت برکنار و پسرش محمدرضا را به جای وی به قدرت نشاندند. با سقوط دیکتاتوری رضاشاه یک فضای باز سیاسی در کشور ایجاد شد و زمینه را برای شکلگیری و فعالیت احزاب و جریانات سیاسی در ایران، پس از یک وقفهی حدودا بیست ساله فراهم آورد. این احزاب و جریانهای سیاسی دارای خط مشیها و جهتگیریهای سیاسی متعدد و متنوعی بودند که از میان آنها سه جریان اصلی و عمده قابل تشخیص بود:
1) جریان چپ (حزب توده): این حزب اولین جریان سیاسی بود که با فاصلهی کمی پس از اخراج رضاشاه شکل گرفت و توانست بخش وسیعی از روشنفکران، کارگران و دانشجویان را تحت پوشش قرار دهد.
2) دومین جریان عمده، جریان مذهبی بود که به رهبری بعضی از روحانیون از جمله آیتالله کاشانی، وارد فعالیتهای سیاسی شد که تبلور آن در فعالیتهای سیاسی، به دو صورت فداییان اسلام و مجمع مسلمانان مجاهد ظاهر گردید.
3) سومین جریان، «اندیشهی ناسیونالیسم» یا ملیگرایی بود. این اندیشه به طور مشخص از زمان مشروطیت در ایران ظهور یافت، اما از نظر تاریخی، پیدایش آن به دورهی رنسانس در اروپا باز میگردد یعنی همان زمانی که مردم به فکر ایجاد دولتهایی فارغ از دخالت مذهب و فئودالها افتاده بودند.