از نظر تاریخی، کشور ما در 60 سال اخیر (از پایان جنگ های جهانی تا کنون) از یک دورۀ طلایی یا نقطه عطف منحصر به فرد برای حرکت به سمت پیشرفت و جهش اقتصادی قابل ملاحظه یا به عبارتی، یک انقلاب اقتصادی تمام عیار برخوردار بوده است. این نقطۀ عطف، دوران 8 سال دفاع مقدس است.
در این دوره، تقریباً هر آنچه قبل از انقلاب خریداری و انبار شده بود، از جمله تسلیحات، ماشین آلات و ابزارآلات و غیره، یا توسط بخش مصرف داخلی کشور مورد استفاده قرار گرفت یا در دفاع مقدس، برای مقابله با دشمن و تأمین نیازهای روزمره و ضروری کشور، مصرف شد و به اتمام رسید. لذا بعد از جنگ دیگر ذخیره ای وجود نداشت که بر اساس آن، کشور بتواند به حیات خود ادامه دهد. از این رو، ظرفیت و نیاز و به تبع آن، ارادۀ بسیار قدرتمندی در کشور برای حرکت به سمت طراحی پایه های نوینی برای تولید داخلی مبتنی بر شعارهای بنیادین انقلاب و استراتژی های خودکفایی و استقلال شکل گرفته بود و دستاوردهای 8 سال دفاع مقدس نیز خودباوری و روحیه و قدرت تصمیم گیری و مدیریت منحصر به فردی را در زمینۀ زیرساخت های نرم انقلاب اقتصادی فراهم نموده بود.
برخی اشتباهات کلیدی در این حوزه متأسفانه موجب شد بخشی از این فرصت تاریخی از دست برود.
اساس بسته راهبردی پیشنهادی برای حمایت از تولید ملی آن است که «در راستای حمایت از تولید ملی باید از راه ایجاد خوشه های صنعتی و حمایت از شرکت های سرمایه گذار مخاطره پذیر به گسترش تولید کشور کمک کرد و با شناخت ظرفیت های تولیدی، کالاهایی را که در آن ها مزیت نسبی داریم را صادر کنیم تا قادر باشیم با ارز حاصل از فروش این کالاها، کالاهایی را که در آن ها مزیت نسبی نداریم یا امکان تولید آن هنوز ایجاد نشده است، وارد نماییم. »