0.0از 0

ما را ز باده گلگون خراب کن

نگاهی اخلاقی به محبت و دعا

اسلام و معارف
دسته بندی
سدید
ناشر
خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب ما را ز باده گلگون خراب کن

    کتاب ما را ز باده گلگون خراب کن که به همت موسسه فرهنگی هنری سبل‌السلام منتشر شده است یکی از کتاب‌های مجموعه پله پله تا ملاقات خدا از انتشارات سدید است که با هدف ترویج ارزش‌های اخلاقی اسلام منتشر می‌شود.

    مجموعه پیش‌رو که با اقتباس از بیت مشهور مولوی «پله پله تا ملاقات خدا» نام گرفته، درباره اخلاق اسلامی است. این مجموعه سعی در جبران کمبود منابع معتبر و متقن برای تعالیم اسلام ناب به خصوص برای مخاطبان دانشجو و طلبه نموده است. به این طریق که با تکیه بر منابع اسلامی و با نگاه اسلام ناب محمدی، تعالیم و دستورات اخلاقی اسلام را در قالبی زیبا به مخاطب ارائه کرده است.

    هدف این کتاب، به پیروی از آیات و روایات اخلاقی، آن اسـت کـه مخاطـب را ابتـدا بـه تأمـل در موضوعـات اخلاقی و همچنیـن تفکـر در ضعف‌هـا و لغزش‌هـای شـخصی خـود فـرا بخوانـد و در مرحلـه بعـد بـا پیشـنهادهای جزئـی، زمینـه را برای عمل به تعالیم اخلاقی مرتبط و شایسـته فراهم کند.

    کتاب ما را ز باده گلگون خراب کن نگاهی اخلاقی به محبت و دعا است. 

    گزیده کتاب ما را ز باده گلگون خراب کن

    رسول خدا صلی الله علیه و آله حسنین را در آغوش گرفته بود و می‌بوسید. اقرع بن حابس عرض کرد: یا رسول الله! من دارای ده فرزند هستم، تاکنون هیچ یک را نبوسیده‌ام.

    حضرت فرمود: کسی که رحم نکند، به او رحم نمی‌شود. من لایَرحَم، لایُرحَم.

    حضرت چنان خشمگین شده بود که چهره‌اش سرخ شد. حضرت ادامه داد: خداوند مهر و محبت را از قلب تو بیرون کرده. آن کس که به کودکان رحمت و محبت نداشته باشد و به بزرگسالان احترام نکند، از ما نیست. (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۸۲)

    **

    اگر احساس ایمان و معنویتی به ما دست داد و با چهره عبوس و اخمو، از اطرافیان فاصله گرفتیم، مطمئن باشیم که بیراهه رفته‌ایم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین مؤمنین کسانی هستند که با دیگر مؤمنین انس می‌گیرند. در کسی که با دیگران انس نمی‌گیرد و نمی‌گذارد با او انس بگیرند، خیری نیست. خَیْرُ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَفُ (مستدرک‌الوسائل، ج ۸، ص ۴۵۰)

    **

    وقت نماز بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه مسجد، که کودکان از او خواستند با آن‌ها بازی کند. بازی ادامه یافت و کودکان راضی نمی‌شدند رسول خدا را رها کنند. بلال آمده بود در کوچه‌ها به دنبال حضرت می‌گشت. خواست بچه‌ها را گوشمالی دهد و پیامبر را از دستشان آزاد کند که حضرت فرمود: «بلال، تنگ شدن وقت نماز، برای من محبوب‌تر از رنجاندن این کودکان است.» بلال به دستور حضرت به خانه پیامبر رفت و هشت دانه گردو آورد تا بچه‌ها راضی شدند رسول خدا را به هشت گردو به بلال بفروشند!

    سپس فرمود: خداوند برادرم یوسف را رحمت کند که برادرانش از سر دشمنی او را به بهای اندکی فروختند و این کودکان از روی نادانی مرا می‌فروشند. (نفائس الاخبار، ص ۲۸۶)