کتاب ریشه ها نوشته هیلی الکس و ترجمه علیرضا فرهمند میباشد و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است. این کتاب داستانی درباره رنج بردگان افریقاییتبار در امریکا و ظلمی است که نسبت به انان روا داشته می شد میباشد.
نویسنده در این داستان، زندگی خانواده و اجداد خود را به تصویر میکشد. پیام این داستان، وضعیت نابسامان امریکاییان افریقاییتبار و بیان رنجها و کاستیهای زندگی آنها در دوران بردهداری و پس از آن است. هیلی به شناساندن مفاهیم تبعیضنژادی، بردگی، بیگاری و تحت استثمار دیگران بودن میپردازد و آنها را محکوم میکند.
در آغاز بهار سال 1750 میلادی، در دهکدۀ «ژوفوره » که فاصله اش تا ساحل گامبیا، در غرب افریقا، بیشتر از چهار روز راه نبود: «اومورو کینته » و همسرش «بینتا » صاحب پسری شدند. نوزاد پس از بیرو نآمدن از تن نیرومند و جوان بینتا جیغ میزد و بدنش که به سیاهی بدن مادر بود، از لکههای خون او لیز و خالخال شده بود.
دو قابلۀ پرچین و چروک: «نیوبوتو » و «ییسا » (مادربزرگ نوزاد) که دیدند نوزاد پسر است، با شعف خندیدند. اجدادشان میگفتند فرزند اول که پسر باشد، برکت خداوند نه تنها نصیب پدر و مادر بلکه نصیب همۀ خویشاوندان میشود. پس، از اینکه نام کینته محترم و شریف خواهد ماند و تکرار خواهد شد، به خود بالیدند.