کتاب کشتن مرغ مینا، اثر هارپر لی با ترجمه فخرالدین میررمضانی؛ روایتی از زبان دختری به نام «اسکات فینچ» میباشد. که وی دختر وکیلی سفیدپوست به نام «آتیکوس فینچ» است که در جامعهای نژادپرست و خودپسند زندگی میکند.
داستان در مورد وکیلی است که وکالت جوان سیاهپوستی را قبول کرده که به اتهام ناروای تجاوز به یک دختر سفیدپوست در زندان است.
وقتی که برادرم جیم تقریبا سیزدهساله بود، دستش از ناحیۀ آرنج به سختی شکست. هنگامی که دستش معالجه شد و ترسش از اینکه دیگر هیچوقت نتواند فوتبال بازی کند تخفیف پیدا کرد، به ندرت به این حادثه فکر میکرد. بازوی چپش اندکی از بازوی راست کوتاهتر بود. وقتی که میایستاد یا راه میرفت، پشت دست چپش زاویۀ قائمهای با تنش تشکیل میداد و شستش موازی رانش قرار میگرفت. همین قدر که میتوانست توپ را پاس بدهد و پانت کند، دیگر غمی نداشت.
سالها بعد وقتی مجالی دست داد که به گذشته فکر کنیم، گاهی دربارۀ عللی که منجر به این حادثه شد با هم صحبت میکردیم. من عقیده داشتم که خانوادۀ یوئل همۀ این ماجرا را موجب شدند، ولی جیم که چهار سال از من بزرگتر است، میگفت مطلب سابقهٔ طولانیتری دارد. به عقیدۀ او ماجرا از تابستانی که دیل نزد ما آمد و برای اولینبار، فکر از خانه بیرون کشیدن بو رَدلی را مطرح کرد شروع شد.. .