کتاب شعیب (ع) به نویسندگی لاله جعفری و تصویرگری طناز پروان در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است، این کتاب از مجموعه «داستان پیامبران» میباشد و به زندگانی حضرت شعیب (ع) میپردازد.
مجموعه 24 جلدی «داستان پیامبران» از جمله مجموعههایی است که در واحد کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. هر جلد از این مجموعه زندگی یک پیامبر را با قلم یک نویسنده بازگو کرده است. این مجموعه با هدف آشنایی کودکان با گوشههایی از زندگی پیامبران الهی و درک بهتر مسائل مذهبی و دینی و عبرت گرفتن از تاریخ و سیره و رفتار پیامبران منتشر شده است.
یکی از پیامبران خدا حضرت شعیب (ع) است که نام او در قرآن یازده بار آمده است، ایشان از نوادههای حضرت ابراهیم (ع) از ناحیه نابت بود نه از ناحیه اسماعیل و اسحاق. مَدْین شهری بود که در سرزمین معان، نزدیک شام، در قسمت انتهایی حجاز قرار داشت، مردم آن علاوه بر بتپرستی و فساد اخلاقی، در داد و ستدها خیانت و کلاهبرداری میکردند، کم فروشی و خیانت در خرید و فروش حتی کم نمودن طلا و نقره در سکههای پول، در میانشان رایج بود، و به خاطر حبّ دنیا و ثروتاندوزی، به نیرنگ و حیله دست میزدند و به انواع تباهیهای اجتماعی خو گرفته بودند. خداوند از میان مردم مَدْین، حضرت شعیب (ع) را به پیامبری برانگیخت تا آنها و مردم اطراف را از لجنزار تباهیها برهاند و به سوی توحید و صفا و صمیمیت دعوت نماید. برخی روایات گزارش کردند که مخالفت قوم شعیب در برابر او آنقدر شدید بود که چند نفر از نمایندگان او را به طرز فجیعی کشتند، ولی با همۀ این مخالفتها نقل کردند سخن گفتن او با قومش به قدری جذاب و گیرا بوده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود کان شعیب خطیب الانبیاء ، شعیب خطیب و سخنران در بین پیامبران بود.
پیرزنی که لباسش از کهنگی داشت وا میرفت، جلوی کوه خرما ایستاده بود. خرمافروش برایش خرما پیمانه میکرد. خرمافروش، خرما را به پیرزن داد و گفت: «این هم چهار پیمانه خرما.»
پیرزن گفت: «ولی اینکه خیلی کم است.»
خرمافروش گفت: «کم است؟ خب پول بیشتر بده و خرمای بیشتر ببر!»
پیرزن آهسته گفت: «ولی من چهار پیمانه خواستم. اینها که سه پیمانه است.»
خرمافروش اخمهایش را در هم کشید و گفت: « یعنی میگویی دروغ میگویم؟! ببینم نکند پول نداری بدهی به جایش تهمت میزنی؟!»
پیرزن مانده بود که چه بگوید...