کتاب یعقوب (ع) به نویسندگی حسین فتاحی و تصویرگری افروز قلیزاده در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است، این کتاب از مجموعه «داستان پیامبران» میباشد و به زندگانی حضرت یعقوب (ع) میپردازد.
مجموعه 24 جلدی «داستان پیامبران» از جمله مجموعههایی است که در واحد کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. هر جلد از این مجموعه زندگی یک پیامبر را با قلم یک نویسنده بازگو کرده است. این مجموعه با هدف آشنایی کودکان با گوشههایی از زندگی پیامبران الهی و درک بهتر مسائل مذهبی و دینی و عبرت گرفتن از تاریخ و سیره و رفتار پیامبران منتشر شده است. این مجموعه برای مخاطبان گروه سنی «ج» منتشر شده است.
یعقوب یا اسرائیل فرزند اسحاق و نوه ابراهیم است و نامش در قرآن ۱۶ بار ذکر شده است و در سورههای آلعمران و مریم نیز دو مرتبه نام اسرائیل آمده است. یعقوب توسط پدر خود اسحاق نسبت به همه برادران خود و نیز خاندان اسحاق، برتری یافت و برکت گرفت و جانشین وی و ابراهیم گردید و به مقام پیامبری رسید. یقوب (ع)، ۱۲ پسر داشت که به آنان فرزندان اسرائیل و اسباط دوازدهگانه و بنیاسرائیل میگویند. لذا یعقوب جدّ بنیاسرائیل بود. برای یعقوب در طول زندگی مصیبتها و حوادث تلخی پیش آمد که کمتر کسی یارای تحمل آن را داشت و رأس آنها فراق چندین ساله یوسف، عزیزترین فرزندش بود.
با عنایت به این که وی بر اساس علم الهی از ارزش و منزلت والای یوسف باخبر بود، از دست دادن یوسف برایش سخت گران آمد. یعقوب در این مصیبتها غرق بود، اما آنی از ذکر خدا و سپاس نعمتهای او غافل نگشت و با توکل بر ذات حقتعالی شکیبایی ورزید و به رحمت و فرج الهی امیدوار بود.
یک سال بعد راحیل پسری زیبا به دنیا آورد. یعقوب نام این پسر را «یوسف» گذاشت. با آمدن یوسف آسایش و راحتی هم به خانه یعقوب برگشت. اما یعقوب به کنعان فکر میکرد و دلتنگ زادگاهش بود. مدتها بود که او به کنعان فکر میکرد، به پدرش که از دنیا رفته بود.
دلش میخواست قبر پدرش اسحاق را زیارت کند. این را به راحیل هم، گفت. راحیل گفت: «تو پیامبر خدایی، هرچه بگویی ما عمل میکنیم.» یعقوب از راحیل خواست که وسایل خانه را جمع کند.