کتاب پنچ داستان عنوان مجموعه داستانی از جلال آل احمد است که سه داستان اول آن در واقع مجموعه ایپیزودگونه هستند و هر کدام به چند ماجرا از زندگی راوی داستان که پسر بچهای به نام عباس، پسر یک آخوند، است اشاره دارند. این مجموعه طرحی است پر رنگ از حوادث اجتماعی دو دههی اول قرن چهاردهم.
آل احمد در زمان نوسازی رضاشاه در سنین کودکی و نوجوانی به سر میبرد و از آن جا که آل احمد روحانیزاده و با این حوادث درگیر بود، آنها را به خوبی در ذهن خود نگاه داشته بود.
کتاب پنچ داستان را میتوان دقیقترین برگردان تاریخی عصر رضاشاه دانست که آل احمد این مهم را به ترتیب در قالب داستانهای (گلدسته ها و فلک)، (جشن فرخنده )، (خواهرم و عنکبوت ) و (شوهر آمریکایی) که دربارهی کشف حجاب و روحانیتستیزی عصر رضاشاه است، بیان میکند. داستان (خونابهی انار) هم آخرین داستان این مجموعه است که به گونهای نمادین و تمثیلی به توصیفی از حکام جور و تسلط این خونخواران مردمستیز، میپردازد.
ظهر که از مدرسه برگشتم، بابام داشت سر حوض وضو میگرفت. سلامم توی دهانم بود که باز خوردهفرمایشات شروع شد:
ـ بیا دستت را آب بکش، بدو سر پشتبون حوله منو بیار.
عادتش این بود. چشمش که به یک کداممان میافتاد، شروع میکرد به من یا مادرم یا خواهر کوچکم. دستم را زدم توی حوض که ماهیها در رفتند و پدرم گفت: «کرهخر! یواشتر.»
و دویدم بهطرف پلکان بام. ماهیها را خیلی دوست داشت. ماهیهای سفید و قرمز حوض را. وضو که میگرفت، اصلاً ماهیها از جاشان هم تکان نمیخوردند؛ اما نمیدانم چرا تا من میرفتم طرف حوض، درمیرفتند. سرشان را میکردند پایین و دمهاشان را بهسرعت میجنباندند و میرفتند ته حوض. این بود که از ماهیها لجم میگرفت.