کتاب ماهنیا نوشته لیلی حافظیان به همت نشر متخصصان به چاپ رسیده است. رمان ماهنیا روایت خانوادهای در مشهد از شهریور 1358 تا شهریور 1363 میباشد. رخدادهای داستان واقعیتهایی است که در قالب جامعه کوچک یک خانواده معرفی میشود.
خانوادهای که دنباله شخصیتهای رمان «انیس» است و برخیشان هنوز در آن حضور دارند. اگر این کتاب پس از کتاب «انیس» خوانده شود، خیلی بهتر است، ولی ضروری نیست و خواننده به سرعت با شخصیتهای کتاب ماهنیا آشنا میشود. این آشنایی بخشی از تاریخ مشهد و فرهنگ و آداب و نظام فکری آن زمان را دربرمیگیرد.
ماهنیا شخصیت اصلی کتاب در سوگ خواهر مهربان و آزادیخواهش، به استاد دانشکدهاش پناه میبرد. پناهی که او را دچار بیپناهی مطلق میکند. در این راه خیلی چیزها را از دست میدهد و تلاش میکند از نو بسازد؛ خودش، خانوادهاش و جامعهاش را.
تجربههای او شرح مواجهه با احساسات گوناگون یک دختر جوان در آن برهه زمانی است. یادآوری اینکه چگونه جامعه و فرهنگ حاکم برآن به روح همه رسوخ میکند و تعریفی دوباره از او ارائه میدهد.
استاد نیکنام معرف مرد خودبین در آن زمان است که از همه اتفاقات به نفع شخصی استفاده کرده و بدون توجه به موقعیتهای مخاطبین، از آنان پلکانی برای صعود خود میسازد. پلکانی که پس از عبورش ترک برمیدارند، میشکنند و نابود میشوند. اما این مشکل برای او هیچ اهمیتی ندارد.
ماهنیا روی تخت دراز کشید و به سقف خیره ماند. در اتاق را قفل کرده بود تا هیچکس نتواند خیرگیاش را ناگاه به هم زند. صدای همهمه خانه با همه شلوغیاش در ذهن او دور بود. روی سقف تصویر خواهر عزیز و مهربانش که ناجوانمردانه فرصت حیات را از دست داده بود، جواب تماشایش را میداد. باورش نمیشد مهراوه بیهمتا و نازنین که همیشه الگوی راستی و درستی او در زندگیاش بود، دیگر در این جهان بخیل نفس نمیکشید.