کتاب پیش فروش لانه گنجشکها، اثر علی رضوی نهاد؛ به روایت سرگذشت واقعی در تقویت ارادهها پرداخته که شامل هفت داستان کوتاه نظیر؛ «عکسهای لورفته زندگی یک سلبریتی!، فقط با یک امضای خرچنگ قورباغهای!، مردهها هم ولنتاین دوست دارند!، پرواز یک ویلچرنشین!، پیشفروش لانه گنجشکها!، همزیستی مسالمتآمیز من و سایه!، مادر دانشجو!» میباشد.
داستان اول: عکسهای لورفته زندگی
یک سلبریتی!
باز پاییز داشت شروع میشد. باید خودم را برای سرماخوردگی پیش از زمستان که بلااستثنا هر سال سر وقتم میآمد، آماده میکردم. دست بردارم نبود. هر سال در خانهام را میزد و یک هفتهای اتراق میکرد. پارسال خواستم غافلگیرش کنم واکسن آنفولانزا زدم! بلکه از شرش راحت شوم، اما باز هم آمد! تقریبا به آمدن و دچار شدنش عادت کرده بودم. یک جور هم با هم باشی اجباری را با هم پذیرفته بودیم؛ درست مثل زن و شوهرهایی که فقط و فقط به خاطر آینده بچههایشان همدیگر را تحمل میکنند و با هم زیر یک سقف مشترکند، اما کیلومترها دور از هماند... باید دورانش را طی میکرد... قرص و دارو هم افاقهای نداشت، جز افزودن خوابآلوگی به اوضاع درام من! هر چه مادرم میگفت مدرسه نمیخواهد بروی نمیدانم چرا روی دنده لج میافتادم که نه باید بروم و همکلاسیها و معلم عزیزم را هم به این ویروس مبتلا کنم ... چرا فقط من باید درد بکشم و مکافات؟ فرقی نمیکرد کم لباس شوم، در سوز سرما بروم یا نروم، هر کار که میکردم سرماخوردن روی شاخم بود و بروبرگرد نداشت. آب از دماغم آویزان میشد درست مثل اینکه شیر آب را باز کنی و چکچک کند... دبستان که میرفتم یک روز که از ته دماغم یک بادکنک به اندازه توپ بسکتبال در آمد، بغل دستی از خنده منفجر شد... لجم گرفت؛ یک بار از خجالتش در آمدم و دستمال کاغذی که به بینیام میمالیدم به دفتر و مدادش کشیدم... دو سه روزی خانهنشینش کردم.. .