کتاب سینمای سانسور به قلم وحید جلیلی، تاملاتی در فیلمسازی غیر طبیعی ایران است که در دفتر نشر معارف به چاپ رسیده است. در این اثر ابعاد و جنبههای گوناگون سانسور در سینما و فیلمسازی بررسی میشود.
وحید جلیلی در کتاب سینمای سانسور مجموعه مقالات و یادداشتهایی را در باب سانسورهای سینمای ایران نوشته است. او در این کتاب از سینمای دینی، معنا گرایی و آرمانگریزی، انفعال وباندبازی، سینمای ضدانقلابی و مدیریت سطحی نگر و تشریفاتمحور، کلیشهها و سنت شکنی و بسیاری مسائل دیگر صحبت میکند که همه و همه سبب شدهاند تا سینمای ایران و صنعت فیلم سازی در ایران، حالتی غیر طبیعی به خود بگیرند.
وضعیت سینمای ایران بدون کوچک ترین بحث ارزشی و صرفا جهت سینمایی، از نظر سینمایی کاملاً غیرطبیعی است. سینمای ما سینما نیست. چرا؟ به خاطر اینکه به جذابتهای سینمایی دم دستی و فراوانی که وجود دارد هیچ اعتنایی نمیکند. این وضعیت غیرطبیعی نمیتواند ادامه پیدا کند. طبیعت سینما این است که فیلم ساز به سمت سوژههایی که مخاطب ملی، منطقه ای و جهانی دارد برود. برای اینکه این وضعیت بیمار و غیرطبیعی ادامه پیدا کند، باید فعالیتهایی صورت بگیرد، وگرنه به شکل طبیعی سینما متوجه این ظرفیت های دراماتیک خواهد شد. چه باید کرد؟ بایدصورت مسئله راغلط طرح کرد. باید نعل وارونه زد. باید سیم خاردارهایی کشید که کسی جرئت نکند به سمت این فضا برود. باید واژهای مثل «سینمای دولتی» را دهها و صدها بار تکرار کرد،بدون اینکه منظور از سینمای دولتی توضیح داده شود.
فیلم دولتی یعنی چه؟ یعنی فیلمی که خوشایند دولت باشد؟ این ها میگویند فقط و فقط تنها سینمای دولتیای که بد است، سینمای دولتی ایران است. یعنی ا گر دولت ایران از فیلمی خوشش بیاید آن فیلم بد است و بایدبه فیلم سازش با انواع و اقسام انگها حمله کرد و گفت تو رانت خواری! تو ایدئولوژیکی! تو دگمی! تو خودفروختهای! و...، اما اگر دولت فرانسه نشان «لوژیون دونور» به کسی بدهد باید با افتخار آن را در صفحە اول نشریات زد وبرایش هیاهو و جنجال راه انداخت. اگر وزارت خارجە آمریکا برای فیلمی بیانیه داد، باید اشک شوق در چشممان حلقه بزند. چرا؟ چون دولت آمریکا یک فیلمی از ایران را به رسمیت شناخته! حالا چه اهمیتی دارد این دولت دهها هزار نفراز جوانان مملکت را کشته باشد؟!