کتاب من بدون او نوشته اکرم آقابابایی توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است.
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست، اما شیشه عمر من است
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند
تار موی توست، اما ریشه عمر من است
ده روز از پرواز نابهنگام ساسان به دیار باقی گذشته است. ده روز که نه، ده قرن تاریک و زجرآور، ساسان همه زندگی ام بود، همه زندگی مادرم بود؛ اما چه کنیم، چه بگویم که تقدیر چنین بود و افسوس که هیچکس را یارای مبارزه با تقدیر نیست و با گذشت زمان، وقتی توانی برای تغییر آن در خود نمی بینیم، به ناچار باید آ ن را بپذیریم. وضعیت روحی و جسمی من با چند جلسه مشاوره روان پزشکی و تزریق آمپول های آرام بخش و تقویتی بهتر است، اما مادر داغدیده ام تاکنون چندین بار در بیمارستان بستری شده است.
او هم کمکم با این مصیبت کنار می آید. گلوریای کوچک اما با همه کودکی اش هنگامی که زنگ در به صدا درمی آید، «بابایی » می گوید و به سمت در ورودی می دود، اما وقتی ناامید برمی گردد؛ به آغوش مادر غمگین خود که این روزها حسابی تکیده و ضعیف شده می رود و گریه سر می دهد. دیدن این صحنه ها انگار خنجری بر سینه تک تک ما فرو میکند و بدتر از همه بیرون می کشد و دوباره فرو میکند.