کتاب وردهای دزدگیر به نویسندگی سید جواد راهنما، روایتگر کشاورزی به اسم بستور است که هرسال محصولش را به شکرستان میبرد و میفروخت و با پولش یک سال زندگی میکرد. اما روز دزدی طمعکار تصمیم گرفت سکههای بستور را بدزد. این کتاب تاثیر طمعکاری و چشم به مال دیگران داشتن را به کودکان نشان میدهد. وردهای دزدگیر یکی از داستانهای جذاب و آموزندهی مجموعه «شکرستان و یک داستان» است که با روایتی ساده و روان و تصاویری رنگی و جالب برای کودکان ارائه شده.
زن بستور که از شنیدن این راز مات و مبهوت مانده بود چیزی نگفت و همان طور مات و مبهوت رفت چراغ را خاموش کرد. بعد همان طور مات و مبهوت رفت که بخوابد یکهویی یک دزد از سوراخ سقف افتاد پایین. همانطور که میفتاد هی هوار میکشید: «شوولم شوولم» بعد افتاد و پایش شکست. بستور با چماقی که معلوم بود از قبل آماده کرده افتاد به جان دزد و دزد دوباره هوار میکشید: «اوولم اوولم زن بستور که تازه از مبهوت شدکی بیرون آمده بود گفت: «مستور این دزد که وردها رو بلده. حالا چه کار کنیم بستور خندید و گفت: ورد کجا بود خانوم وقتی داشتم سکهها رو میشمردم فهمیدم که...