امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
48,600
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب می شکنم در شکن زلف یار (دفتر چهارم)

کتاب می شکنم در شکن زلف یار (دفتر چهارم) به قلم حسین سرو قامت برای بیستمین بار در سال ۱۳۹۸ به همت نشر معارف منتشر شد. نویسنده در کتاب می‌شکنم در شکن زلف یار با استناد به متون اخلاقی و روایات و آیات سعی کرده است جوانان را با معیار‌های انتخاب دوست و صفات دوست واقعی آشنا سازد.


دوستی حالتی لطیف و زیبا در عواطف و احساسات بشری است که عامل اصلی پیوند انسان‌ها و تشکیل جامعه بشری است. در این کتابچه با استناد به متون اخلاقی و عرفانی و روایات و آیات سعی شده است به اختصار، نوجوانان و جوانان با معیار‌های انتخاب دوست و صفات دوست واقعی آشنا شوند. می‌شکنم در شکن زلف یار کتاب برگزیده برنامه پربیننده خندوانه در سال ۱۳۹۶، یکی از پر چاپ‌ترین آثار حوزه ادبیات داستانی نوجوان است که اکنون در آستانه چاپ بیستم قراردارد و جلد دوم این کتاب با عنوان «جوانی در ۱۸۰ ثانیه» نیز چند سالی است از سوی همین ناشر روانه بازار نشر شده است.


کتاب می شکنم در شکن زلف یار (دفتر چهارم) حاوی ۴۰ ماجرای واقعی است که هرکدام به بیان و توصیف بخشی از شخصیت یک جوان متعادل و متوازن می‌پردازند و عناوین داستان‌ها این کتاب عبارت‌اند از: گره زلف یار، ملکه دبی، کاروان لندن، به کجا چنین شتابان!، نام سومین تن، می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها، فقط یک قدم، پدر، مادر، ما متهمیم، کار را به میزبان صیاد، الفتی است، اعتراض، آن سلام شرم‌آگین، آن زن سرگردان روس، جوانه که هرگز چاپ نشد! مرغ باغ ملکوت، رد پای کوچولوها، سادگان بی‌نقاب، نقابدران زیرک، .. یک حرف بس است!،‌ای پیر، که مجموع پریشانی مایی!، دهکده جهانی، جوانمرد سیلی خورده، اسیر بی رهایی!، این چه طلسمی است که نتوان شکست؟، چه تمایز عجیبی، بچه‌های دانشکده، برده‌داری، می‌شکنم در شکن زلف یار، حیف از تو که ارباب وفا را نشناسی! از البرز تا گیم نازیوم، این چه کاراست‌ای خدا شهر و ده! تو را من چشم در راهم! رمز این کوتاه زمان حضور، لمس زمین، مدیریت از نوع دم! ساحل زیبای بمبئی، امان از مشکل بی مشکلی! مدیریت ژاپنی، عزم آن دارم که امشب مست مست، برگ گلی در هیاهوی بلا!


گزیده کتاب می شکنم در شکن زلف یار (دفتر چهارم)


- همین که گفتم. توی محراب روی «قل الله» کار می‌کنی، دور تا دور شبستون روی «آیة الکرسی.» فقط هم یه بار اسم خود رو می‌آری؛ فقط یه بار. حاج ابراهیم کاشی‌کار زبردست، نگاهی به نازک‌کار‌های زیبا مسجد کرد و گفت: معمار! آخه ما از این کار نون می‌خوریم و چه عیبی دارد که من چند جای مسجد اسم و تلفن خود رو کاشی بنویسم؟

-اوستا! اینجا مسجد دانشگاهه! با بقیه جا‌ها توفیر داره. چقدر از من حرف می‌گیری! حاج ابراهیم همان‌گونه معمار گفته بود عمل کرد و روی کاشی‌های مسجد فقط یک‌بار از خودش اسم آورد و مزدش را گرفت و تسویه کرد و رفت. اما چند روز بعد زنگ تلفن به صدا درامد و حدس بزنید چه کسی بود! معمار از کار راضی هستی؟ همون طور که شما گفته بودین، ما کار کردیم. اما یه نیم‌نگاهی هم آخر آیة الکرسی دور شبستون بندازین، یه چیزایی دسستون می‌آد! عزت زیاد. معمار برخاست و راه مسجد را پیش گرفت و شروع کرد با دقت، آخر آیه الکرسی دور شبستان را خواند؛ الَّذینَ کفَروا أَولِیاؤُهُمُ الطّاغوتُ یخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِک أَصحابُ النّارِ هُم فی‌ها خالِدونَ.

این آخر آیه الکرسی است. اصولاً باید کاشی‌کار به همین اندازه بسنده می‌کرد؛ اما بخشی از آیه بعد هم در ادامه آورده بود؛ چیزی که معمار تاکنون هیچ کجا ندیده بود! الم‌تر الی الذی حاج ابراهیم ... دیگر تمام! یعنی من عرضه این را دارم که نام خودم را از زبان قرآن بر کاشی‌های مسجد شما حک کنم! این هم نوعی هنرمندی است! نه؟

صفحات کتاب :
216
کنگره :
‏‫PIR8098‭‬ ‭/ر76‏‫‭م9 1398
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
6181820
شابک :
978-964-531-054-5
سال نشر :
1398

کتاب های مشابه می شکنم در شکن زلف یار (دفتر چهارم)