کتاب «نهادینهسازی خلاقیت در جامعه اسلامی» نوشتهٔ حسین پرکان و جواد محمدصالحی است. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. پیشرفت امروز جوامع غیراسلامی بیش از هر چیز مدیون ابداعات، اختراعات و نوآوریهای ایشان است که همگی ریشه در «خلاقیت»های ایشان دارد. نهادینه شدن «تفکر خلاق» در این جوامع بهعنوان رمز اصلی پیشرفت بقاء و توسعهی آنها بیان شده است. جوامع اسلامی نیز در دنیای امروز ناگزیر از بهکارگیری نظامی هوشمند و جامع در جهت پرورش خلاقیت و بهکارگیری نوآوریهای افراد جامعه هستند تا از وابستگی به جوامع غیراسلامی که خود زمینهساز اصلی استیلای اقتصادی، نظامی، فکری، فرهنگی و اجتماعی بر جوامع اسلامی میشود، جلوگیری نمایند. تبیین تفاوت بین منشأ و مقصد خلاقیتی که در جامعه اسلامی بروز میکند، با خلاقیتی که در جامعه غیراسلامی جلوهگر میشود و نیز مکانیزمهای نهادینهسازی این ارزش بهعنوان یک نهاد در زندگی عمومی مسلمین، از بحثهای اصلی این کتاب میباشد. نهادینهسازی خلاقیت در جامعه اسلامی دارای چهار مبحث اصلی است که مدل مفهومی این پژوهش را شکل میدهد. این چهار مبحث که هر کدام فصلی را به خود اختصاص داده و مطالب فراوانی را در خود جای داده است، عبارتاند از: مبانی نظری، مؤلفهها، فرایند (مراحل) و موانع نهادینهسازی خلاقیت در جامعه اسلامی.
پیشرفت روزافزون تکنولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و رفاهی کشورهای غیرمسلمان بهخصوص کشورهای غربی، زمینهساز اصلی استیلای بیشتر اقتصادی و نظامی- در گذشته- و فکری، فرهنگی و اجتماعی امروز این کشورها بر جوامع اسلامی است. مسلماً، انقلاب صنعتی، پیشرفت تکنولوژیک و علمی این کشورها بعد از دوره رنسانس، بیش از هر چیزی مدیون ابداعها، اختراعها، نوآوریها وریشه همه اینها، یعنی خلاقیت بوده است. گذشته از رویدادهایی که زمینهساز این انقلاب فکری در این جوامع شد، مسلماً نهادینه شدن این طرز تفکر (تفکر خلاقانه) در این جوامع، رمز اصلی پیشرفت، بقا و توسعه آنها بوده است.
مطمئناً دین مبین اسلام همواره در زمینههای مختلف، بهترین الگوها را ارائه کرده و بهترین توصیه و نظریهها، از آن دین اسلام است؛ چرا که کاملترین و جامعترین ادیان، آن چیزی است که رسول مکرم اسلام از سوی پروردگارش تبیین کرده است. مهمتر از این موضوع، نحوه نهادینهسازی یا جاریسازی خلاقیت در فرایندهای مختلف جامعه اسلامی است تا این جامعه و عناصر آن را به سمت کمال سوق دهد. در همین راستا شناخت محدودیتها و موانع آن، نهتنها زمینه را در استفاده صحیحتر و بهتر از الگوهای موجود در اینباره فراهم خواهد کرد، بلکه ابعادی که احیاناً این روشها و الگوها به آن نپرداختهاند، نیز روشن خواهد شد.