معرفی کتاب اسلام و مسئله ملیت،
تعدادی از سخنرانیهای مرتضی مطهری است که توسط علی مطهری تنظیم و ویرایش شده و در قالب کتاب به چاپ رسیده است.این کتاب، مشتمل است بر یک دیباچه و تنظیمشده سه سخنرانی و نیز یک بخش ضمیمه. دیباچه، تحت عنوان «ایران و اسلام» شامل دو مقاله از شهید مطهری است که در اصل سه مقاله بوده و مقاله اول آن در دست نیست.
بخش بعدی شامل سه سخنرانی آن متفکر شهید است که در حدود 1347ش در انجمن اسلامی مهندسین ایراد شده است. نوارهای صوتی آن سخنرانیها در دست نیست و این بخش، تنظیمشده متنی است که در همان زمان از نوار صوتی پیاده شده و در اختیار آن شهید قرار گرفته است. البته استاد حاشیههایی بر آن متن نگاشتهاند که در واقع خلاصه مطالب است. این حواشی عینا آورده شده و البته چند حاشیه کوتاه بهصورت تیتر استفاده شده است. حواشی مذکور در فهرست مطالب آورده شده و این فهرست تبدیل به فهرست تفصیلی شده است.
در ابتدای این مبحث، استاد میفرمایند «موضوع بحث ما اسلام و ملیتهاست»، ولی نظر به اینکه خود ایشان روی پاکت این مباحث نوشتهاند: «اسلام و مسئله ملیت»، همین نام برای کتاب برگزیده شده است. بخش ضمیمه، مقالهای است از ایشان با عنوان «خدمات ایرانیان به فرهنگ اسلامی تا قرن پنجم». به سبب ارتباط موضوعی آن با بخشهای دیگر این کتاب، مناسب دیده شده این مقاله در این کتاب آورده شود. البته تفصیل این مقاله در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران از آن شهید، آورده شده است.
همچنانکه موضوع ایران و اسلام و نیز موضوع ناسیونالیسم و ملتپرستی نیز در آن کتاب مورد بحث واقع شده است، اما سبک بحث در این کتاب سبک دیگر و با ذکر مثالهای متعدد است. برخی مطالب و اشارات استاد در این کتاب، ناظر به سیاست رژیم گذشته در مبارزه با اسلام پشت نقاب ملیت و ناسیونالیسم ایرانی است. مطالعه این کتاب، برای خواننده، روشن و ثابت میکند که نهتنها تقابلی میان اسلام و ملیت ایرانی وجود ندارد، بلکه اساسا اسلام، جزیی از ملیت مردم ایران است و هیچ ملتی به اندازه ایرانیان از روی عشق و علاقه، به اسلام خدمت نکرده است.
گزیده کتاب اسلام و مسئله ملیت
معروفترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحی در دنیای امروز کمونیسم است. کمونیسم در کجا ظهور کرد؟ با چه مغزی، از مغز چه قومی و از میان چه ملتی پیدا شد و چه ملت یا ملتهایی آن را پذیرفتند؟ کارل مارکس و انگلس دو نفر آلمانی هستند ولی ملت آلمان زیر بار این فکر نرفت، روسیه شوروی رفت. حتی خود مارکس هم پیشبینیاش غیر این بود، خود کشورهای اروپایی بود، جای دیگری را پیشبینی نمیکرد که کمونیسم در آن جا توسعه پیدا کند. برخلاف پیشبینیهای خودش روسیه شوروی این مسلک را پذیرفت و بعد هم یک کشور و یک سرزمین دورافتاده شرقی و پرجمعیت مانند چین پذیرفت. پس این موضوع که یک عقیده و یک فکر از محل خودش خارج بشود و برود جای دیگر و احیاناً در آن جای دیگر محیط بهتری پیدا کند، جای عمیقتر برای خودش پیدا کند و بهتر استقرار پیدا کند، یک مطلب تازهای نیست و اختصاص به اسلام هم ندارد. اسلام جزو آن عقایدی است که در غیر سرزمین خودش یعنی سرزمینی که در آن ظهور کرد، یعنی مکه و حتی حجاز، نفوذ و توسعه بیشتری پیدا کرد.