کتاب تحلیلی نو از حکومت دینی نوشتهٔ علی صفایی حائری است و انتشارات لیله القدر آن را منتشر کرده است.در این دنیایی که اینهمه تحول و دگرگونی برای آدمها و حالتهاست، بهطوریکه در روایت است آدمی صبح میکند، درحالیکه ایمان دارد و شب میکند، درحالیکه کافر است، با اینهمه تنوع آفتها و آسیبها و فتنهها و گرفتاریها و شبههها و بدعتها و انحرافها، با این میزان تحرک شیاطین که نیروهایشان را جمعآوری و برای فردفرد مسلمین و مؤمنان آماده کردهاند، با این طوفان و گردباد شیاطین که نیروهایشان، هم زیادند و هم فعالاند و ذهن و دل و اعمال آدمها، و حالات و مقالات و گفتارشان را محاصره میکنند، در این دنیای متحول و با اینهمه تنوع در دردها و آفتها و با اینهمه تحرک شیاطین و کوشش آنها و طائف و گردبادی که داشتهاند، مسلمانبودن سخت است.کتاب تحلیلی نو از حکومت دینی به تحلیل حکومت دینی از نظر اهداف میپردازد. برای تحلیل حکومت دینی، راههای متفاوتی وجود دارد که یکی از آنها تحلیل هدفهای این حکومت است. هدفهایی که در این کتاب به آن اشارههایی شده، هدفهای امنیتی، رفاهی، تربیتی، انسانی و هدفهایی مثل اقامه عدالت و قسط است که هرکدام انواع و اقسامی دارد.هدف حکومت، تنها این نیست که عدالت یا قسط در جامعه تحقق پیدا کند؛ هدف این است که فرد فرد آدمها قائم به قسط شوند. این قیام به قسط، غیر از این است که در جامعه عدالت تحقق پیدا کند یا نه، توسعه تحقق پیدا کند یا نه، از توسعه به عدالت برسیم یا از عدالت به توسعه؛ اینها به جای خود. بلکه در هر دو تعبیر، انسان باید برپا بایستد و این به پا ایستادن، به قسط باشد. با تأمل به این نتیجه میتوان رسید که تمامی اهداف امنیتی، رفاهی، اجتماعی، انسانی، تربیتی، مقدمه است که آدمی برپا بایستد تا انتخاب کند که با بیّنه یا به هلاکت رسیده و یا به زندگی برسد. برای تحلیل حکومت دینی که میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد، خصوصاً از نوع اسلامی و شیعیاش، میتوان به اهداف حکومت، به قلمرو حکومت، به معیار و روش انتخاب حاکم، و به ویژگیها و خصوصیات حاکم توجه کرد. ویژگیها هم انواع و اقسامی دارد: در رابطه حاکم با خدا، با مسئولیتش، با مردم، با نتایج کار؛ یعنی اقبالها و ادبارها، موفقیتها یا شکستها، پیروزیها یا از دست دادنها. اینها فصول متعددی است که کتاب تحلیلی نو از حکومت دینی دربارهشان توضیح میدهد.
«همه اهداف، چه امنیتی، چه رفاهی، چه اهداف اجتماعی مثل قسط و عدل و توسعه، و چه اهداف تربیتی انسانی، مقدمه برای این است که زمینهای فراهم شود که انسانها به استقلال برسند و در این حد بایستند که <قَوّامِینَ بالْقِسْطِ شُهَداءَ للهِ> یا <قَوّامِینَ لِلّٰهِ شُهَداءَ بالْقِسْطِ> یا به تعبیر سوم <لِیَقُومَ النّاسُ بالْقِسْطِ> باشند. بتوانند به پا بایستند و قسط را تحقق بخشند. این هدف، هدف بنیادیتری است و هدفِ جامعی قلمداد میشود. در آیه ۱۳۵ سوره نساء آمده است: <یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوّامینَ بالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلی اَنْفُسکمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الاَقْرَبینَ اِنْ یَکنْ غَنِیّاً اَوْ فَقیراً فَاللّٰهُ اَوْلیٰ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَویٰ اَنْ تَعْدلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللّٰهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً>؛ «ای کسانی که ایمان آوردید، قَوّام باشید و به قسط اهتمام کنید، درحالیکه شما گواهانی هستید برای خدا...». در بعضی از تفاسیر، «قوّام بالقسط» را به کسی که زیاد به عدالت توجه دارد، معنا کردهاند. کسی که برای خدا شهادت و گواهی میدهد، به احساساتش، به بستگانش، به عواطف خودش یا وابستگیهای قومی کاری ندارد؛ این یعنی گواهی برای خدا. در ادامه آیه هم توضیح این گواهی آمده است: <شُهَداءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلیٰ اَنْفُسکمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الاَقْرَبِینَ>؛ «شما برای خدا شهادت بدهید، اگرچه بهضرر شما و پدر و مادر و بستگانتان است.» مهم نیست آنکه میخواهی برای او قسطی را به پا داری، گرفتار فقر است. این عواطف در تو تأثیر نگذارد که به خاطر ضعف او، بهخاطر مشکلات او، بهخاطر گرفتاریهایش، مراعاتش را کنی. <اِنْ یَکنْ غَنِیًّا اَوْ فَقیراً فَاللّٰهُ اَوْلیٰ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَویٰ اَنْ تَعْدلُوا>؛ «اگر فقیر یا غنی باشد، خداوند سزاوارتر است. پس بهدنبال هوای خودتان نباشید، هنگامی که میخواهید عدالت را داشته باشید.» <وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللّٰهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً>؛ «اگر برگردید یا اعراض کنید، خداوند، به کارهای شما، آگاه است.»