توماس د. کوئینسی در کتاب اعترافات یک معتاد انگلیسی به بیان توهمات، بی خوابی های و تصاویر کابوس واری می پردازد که در دوران مصرف روزانه ی تریاک گرفتار آن بوده است و تصویری از دردها و لذات ناشی از مصرف تریاک در برابرمان می نهد و به این ترتیب رابطه ای میان خودشناسی هنری و اعتیاد برقرار می کند، اتفاقی که راه را برای نسل های آتی ادبی معتاد از بودلر گرفته تا بورخس باز می کند.
کتاب اعترافات یک معتاد انگلیسی (Confessions Of An Opium Eater) حاصل تجربیات 20 ساله نویسنده از گرفتاری در دام اعتیاد است و وی به شیوه ای جذاب و داستانی، ماجراهای دوران کودکی، علت گرایش به مواد مخدر و مشکلاتی را که در پی گرفتاری به این مواد داشته بیان می کند.
توماس د. کوئینسی (Thomas De Quincey) که فردی تحصیلکرده و روزنامه نگاری برجسته بوده، بعد از رهایی از چنگال اعتیاد برای این که بتواند دیگران را از درافتادن به این دام رهایی بخشد و اثری مستند را برای مطالعه در موضوع اعتیاد به مواد مخدر و تحقیق درباره علل گرایش و حالات یک فرد معتاد فراهم کند، این کتاب را نوشته است.
کوئینسی علاوه بر ابتکار و البته شجاعتی که در این زمینه از خود نشان داده سبکی دلنشین و فارغ از سرزنش و امر و نهی را برای بیان جنبه های مختلف مشکلات اعتیاد و فرد معتاد برگزیده و همین شیوه سبب شده تا این اثر بعد از گذشت حدود 150 سال همچنان طراوت و تازگی داشته باشد.
در بخشی از اعترافات یک معتاد انگلیسی می خوانید:
ای خیابان آکسفورد، ای نامادری سنگدل! تو که به ناله ها ی یتیمان گوش می سپاری و اشک کودکان را می نوشی، سرانجام من از تو رهایی یافتم، زمانی فرا رسید که دیگر دلواپس ماندن در پیاده روهای بی پایان تو نبودم؛ دیگر در میان تشنج ها ی گرسنگی نمی خوابیدم و بیدار نمی شدم.
بی شک، جانشینان بسیاری پس از من و آنِ قدم بر جای پای ما نهاده اند- وراث بدبختی ما، یتیمان دیگری هستند که چون آنِ آه برمی کشیدند، اشک ها یی که کودکان دیگری فرو می ریختند؛ و تو، ای خیابان آکسفورد، بی شک ناله ها ی قلب شکستگان بسیاری در تو طنین انداز شده است. اما طوفانی که من از آن جان سالم به در برده ام، چنین به نظر می رسد که نوید بخش بهاری طولانی بود؛ رنج نابهنگامی که متحمل شدم، فدیه ای بود برای سال ها ی متمادی پیش رو، بهایی برای مصونیت طولانی مدت از اندوه و اگر بار دیگر تنها و متفکرانه در خیابان ها ی لندن قدم بزنم (که اغلب این کار را انجام می دادم) با ذهنی آرام و بی تشویش خواهم بود.