کتاب "آینه ها حرف می زنند" مجموعه داستانی کوتاه از زهرا جمالی می باشد.
در یکی از داستان های این کتاب می خوانید:
دوباره رفت روبه روی آینه ی قدی ایستاد. نگاهش چون آینه زنگار گرفته بود. خودش را در لایه ای از غبار دید: محو و کمرنگ. آنچه را آینه نشان می داد، روح سرگردان و درهم شکسته ای بیش نبود که فقط می شد از میان غبار دیدش. دستی بر آینه کشید، خودش را دید که در آینه مچاله شده است. پای چشم ها گود افتاده و خود چشم ها انگار چشم وزغ برآمده و موها یی ژولیده.
آینه چون زمین شوره زار ترک برداشته بود. شیشه های مشبک و خردشده ای که تنگ هم چسبیده بودند و از چهره ی آدم روبه رویشان هزار تصویر شکسته و موهوم ساخته بودند. نمی توانست بفهمد تصویر او در آینه شکسته یا خود آینه ترک برداشته است. عرق از پیشانی سترد و با خود گفت: چه تصاویر موهومی!
کنگره :
PIR۸۰۱۱ /م۳۲آ۹۸ ۱۳۹۵
شابک :
978-600-7972-15-1