... ـ اقرار میکنید که مأمور را حین انجام وظیفه خلع سلاح کرده و او را کتک زدهاید؟ ـ اقرار میکنم، او هم مرا کتک زد و دندانم را شکست. ـ بسیار خوب! سلاح ژ3 را با یک خشاب فشنگ چکار کردهاید؟ ـ یاغی رامیار از من دزدید. ـ یاغی رامیار کجاست؟ ـ تو کوها. ـ کدام کوه؟ ـ نمیدانم. ـ از کی یاغی رامیار را میشناسی؟ ـ نمیدانم. ـ یعنی چه؟ چه مدت با او بودی؟ ـ یک شب و یک روز. ـ چطور اسلحهت را برد و مقاومت نکردی؟ ـ تو خواب بودم. ـ خودت هم این حرفا را باور میکنی؟ ...
... سیرنگ جعبه کبریت را از توی شلوار محلی اش در آورد، در تیرگی شامگاهی به روی جلد قوطی کبریت خیره شد. ایستاد. کبریتی بیرون آورد و به روی گوگرد رویش کشید. کبریت برافروخته شد. دست هایش را لانه کرد که باد شعله را خاموش نکند. نگاهش روی مرغداری مکث کرد و گذاشت که کبریت تا آخر بسوزد. آتش که با پوست انگشتانش تماس گرفت آن را فوت کرد و جعبه کبریت را توی ...
کنگره :
PIR8323 /الف6ب9 1389