کتاب چشم هایم در اورشلیم نوشته مریم مقانی است که توسط انتشارات دفتر نشر معارف منتشر شده است. ماجرای رمان با یک قرار ملاقات در آوریل 2035 در پاریس آغاز می شود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا اتفاق می افتد.
کتاب چشم هایم در اورشلیم نوشته مریم مقانی است که توسط انتشارات دفتر نشر معارف منتشر شده است. ماجرای رمان با یک قرار ملاقات در آوریل 2035 در پاریس آغاز می شود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی سرشناسی به نام آدریل عُوادیا اتفاق می افتد.
موشه شالو قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد. اما سفیر نمی داند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانه ای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است. مردی که بیست سال است توسط مهمترین سرویس های امنیتی جهان تحت تعقیب قرار دارد و آن ها را به ستوه آورده است. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین می شود.
داستان کتاب با یک قرار ملاقات در آوریل ۲۰۳۵ در پاریس شروع میشود. این قرار بین سفیر اسرائیل در فرانسه با تاجر یهودی مشهوری به نام آدریل عُوادیا اتفاق میافتد. سفیر قصد دارد تاجر یهودی را در جریان نقشه نابودی مسجدالاقصی به وسیله ماهواره نظامی در جشن سال نو یهودیان قرار دهد. اما سفیر نمیداند آدریل عوادیا، همان بنجامین راحیل افسانهای و فرمانده بخش سایبری جنبش آزادی بخش قدس است. مردی که بیست سال است توسط مهمترین سرویسهای امنیتی جهان تحت تعقیب است. او شخصاً برای نابودی این عملیات وارد فلسطین میشود. او میخواهد عملیاتی که همه برای آن نقشه کشیدهاند را نابود کنند.
حمامِ آب سرد همیشه می توانست اعصابم را آرام کند. سرم را بالا گرفتم و چشم هایم را بستم تا جریان آب از روی صورتم عبور کند. دلم نمی خواست چشمم به دسته های بلند موی سرم که در وان صدفی و مجلل اتاق ۱۱۰ شناور بود، بیفتد. چه اهمیتی داشت؛ بالأخره آدم پیر می شد. در چهل سالگی، بی خیالی ام بیش از چیزی بود که هر مردی در دهۀ چهارمِ هزارۀ سوم داشت!
دستم را روی شکستگی بینی ام گذاشتم. ناخودآگاه خنده ام گرفت. یاد اِلینور افتادم. دیروز وقتی از سفارت اسرائیل بیرون می آمدم، تا مرا دید جلو دوید و نشانی جراح پلاستیکی را که قبلاً قولش را داده بود، به من داد. شاید بیست سالش هم نبود، اما به خوبی وظایف منشی دبیر مطبوعاتی سفارت را انجام می داد. چند باری که او را دیده بودم مدام در جنب وجوش بود. مو های کوتاه قرمزش را به بالا شانه می کرد و ژاکت کوتاه بهاره اش را طبق مد روز، روی سینه گره می زد. کفش های راحتیِ سفید می پوشید و طوری راه می رفت که حتماً قوزک پایش توجه دیگران را جلب کند.
اِلینور فکر می کرد تنها عیبی که یک آدمِ مشکل پسند می تواند با ذره بینِ بدبینی اش از صورت من بگیرد شکستگی دماغم است. او بدون آن که به من فرصتی برای گریختن از این ماجرای مضحک بدهد، بلافاصله بحثش را بر سر نمونه های نادر ژنتیکی، از سر گرفته بود. او اصرار داشت الگوی ژن هایم را در بانک غربالگری ژنی وابسته به سازمان به سازی نژادی به ثبت برسانم. می گفت من یک نمونۀ نادرم! اِلینور همان طور که بی خیال به من چشمک می زد، جلوی چشم سفیر اسرائیل چند بار روی امتیاز نود از صد تأکید کرده بود.
سازمان بین المللی به سازی نژادی، در بیشتر کشور ها نمایندگی داشت و برای خرید نمونه های منحصربه فرد دی اِن اِی پول خوبی می داد. آن ها می خواستند به روش خودشان رفته رفته ژن های معیوب را از گردونۀ تولید نسل بشر خارج کنند و فرصت را در اختیار نسلی بگذارند که کمتر دچار بیماری های ژنتیکی و وراثتی می شد. آن سازمان بعد از همه گیری کووید۱۹ در سال ۲۰۲۰ و آشکار شدن سازوکار عقیم سازی آن ویروس، کار خود را آغاز کرده بود. اما در واقع پروژۀ به سازی بیولوژیکی، برنامۀ حساب شده ای بود که حامیان نظم نوین جهانی در حال اجرای آن بودند تا آنچه را که آن همه گیری نتوانسته بود به شکل دل خواهشان بر تولید نسل بشر انجام دهد، تکمیل کند.
علاوه بر امکان خرید کتاب چشم هایم در اورشلیم امکان دانلود نسخه الکترونیک آن در فراکتاب فراهم شده است.
نظر دیگران //= $contentName ?>
در این دنیایی حقیقی در گذر زمان آقای ترامپ اقدام ثبت راه ابراهیمی نمود تصور میکرد با این گروه کوچک شبیه سازی ش...
واقعا کتاب جالبی بود اولاش یکم برام خسته کننده بود ولی کم کم جوری جذبم کرد که تو یهروز تمام کتاب روخوندم. ای...
این کتاب رو دیجیتالی خریدم،چند صفحه خواندم ،به شدددددددددت آشغال و وقت حراااااااااام کن هست،انگار پولی که هزین...