0.0از 0

رویین و کرانه وجود

۹۹٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب رویین و کرانه‌ وجود

کتاب رویین و کرانه‌ وجود نوشته جناب آقای مقداد پیمانی می‌باشد و انتشارات متخصصان آن را به چاپ رسانده است. رویین و کرانه‌ وجود رمانی که مرزهای فلسفه، علم، اسطوره ایرانی و تاریخ را در هم می‌شکند!

تا به حال کتابی خوانده‌اید که شما را به دنیایی از پرسش‌های بنیادین فلسفی بکشاند، در میان رویا و واقعیت سرگردانتان کند و همزمان، زندگی در دنیای مدرن، ظهور هوش مصنوعی ، فلسفه ، تاریخ، علم، عرفان و فرهنگ فولکلور ایرانی را در قالبی تازه به شما بنمایاند؟

"رویین و کرانه‌ی وجود" دقیقاً چنین اثری است.

این کتاب، داستان مردی را روایت می‌کند که در جستجوی حقیقت، عشق و معنا، به روستایی رازآلود به نام رویین پا می‌گذارد. او در این سفر، با شخصیت‌هایی مرموز روبه‌رو می‌شود. در عمق فلسفه‌ی اشراقی و پدیدارشناسی غرق می‌شود و از خلال صفحات کتابی اسرارآمیز، به لایه‌های ناشناخته‌ی ذهن و هستی نفوذ می‌کند. اما این تنها یک جستجوی فلسفی نیست؛ فرهنگ و حکمت ایرانی در تک‌تک لحظات این داستان جاری است. جایی سوال مهم‌تر از پاسخ است.

«رویین و کرانه وجود» تو را به زندگی مرد جوانی می‌برد که در جست‌وجوی معنای زندگی، با پرسش‌های بنیادین فلسفه روبه‌رو می‌شود. از عشق و جدایی تا دیدار با شخصیت‌هایی عجیب در روستای اسرارآمیز رویین، داستانی خلق کرده که هم عمیقاً ایرانی است و هم جهانی. اما این تنها یک روایت فلسفی خشک نیست؛ اینجا با فرهنگی غنی از فولکلور ایرانی روبه‌رو می‌شوی که در هر گوشه داستان، مثل نسیمی از دل تاریخ، تو را با خود می‌برد. فضایی مرموز، پر از راز و پیچیدگی، که گاه به اگزیستانسیالیسم پهلو می‌زند و گاه با نگاهی پست‌مدرن به هستی می‌نگرد. در این میان، اشاره‌های علمی به فیزیک مدرن، از جمله ایده‌های شان کرول درباره انتروپی و طبیعت انسان، لایه‌ای دیگر به این تجربه بی‌نظیر اضافه می‌کند. این کتاب فقط یک داستان نیست؛ سفری است به درون خودت، به کرانه‌های وجود، جایی که سوال‌ها از جواب‌ها مهم‌ترند.

این رمان تو رو به سفری بی‌بازگشت می‌بره؛ جایی که فلسفه نفس می‌کشه، عشق مثل شعله‌ای تو رو می‌سوزونه، تاریخ باستان در گوشه‌گوشه‌اش زنده می‌شه و ماجراهای پیش‌بینی‌ناپذیر دونه‌دونه جلوت باز می‌شن. منتظر چی هستی؟ کتاب رو بردار و خودتو برای تجربه‌ای آماده کن که تا همیشه تو ذهنت می‌مونه!

بخشی از کتاب رویین و کرانه‌ وجود

طبق معمول، شب خواب پیوسته‌ای نداشت و از خواب پریده بود. نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت، اما در تاریکی اتاق، زمان مشخص نبود و تنها چیزی که فضای خانه را روشن کرده بود، تلألؤ شعله های نارنجی و قرمز بخاری بود که بر روی دیوار روبه‌رو افتاده بود. از جا برخاست و با همان پتویی که به دور خودش پیچیده بود، خود را به بخاری رساند... .