«ستارگان درخشان»، عنوان مجموعه کتابهایی است که هر یک بنا دارد خوانندهاش را با یکی از سرداران شهید اصفهان مأنوس کند. البته آنچه بیان میشود، شرح بزرگی آن شهدا نیست که شرح بزرگی آنان داستانی است به بلندای یک عمر و اینها خاطراتی است کوتاه از زندگی سراسر بندگیشان.
کتاب سه برادر، جلد 11 از مجموعه «ستارگان درخشان»، شامل زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید «ابراهیم جعفرزاده» به قلم الهه حاجیحسینی و هاجر کرمانی میباشد. کتاب با 111 روایت در فصلهای «کودکی و نوجوانی»، «فعالیتهای انقلابی»، «خانواده»، «جنگ و جهاد»، «ویژگیهای عبادی و اخلاقی»، «معراج» و «دستنوشتهها»، سردار شهید ابراهیم جعفرزاده را معرفی میکند.
شهید حاج علی باقری سال 1339 در شهر اصفهان به دنیا آمد. او در سال 1359 عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران فرماندهی تیپ 18 الغدیر یزد را برعهده داشت و سرانجام در سال 1363 در عملیات بدر به شهادت رسید.
علی لباس بسیجی به تن داشت. سرش را به زیر انداخته بود و همراه برادر به خانه میرفت.
جعفرعلی با ناراحتی بود نگاهش را به علی انداخت و گفت: چرامغازهات را بستهای؟
چرا در مغازهات نمیروی؟
جواب داد: دست و دلم پی کار نمیره! دیگر نمیتوانم کاسبی کنم.
– پس برو سربازی
– سن شناسنامهام هنوز به سربازی نرسیده.
– این لباسی که به تن داری لباس سرباز امام زمانه!
سربازامام زمان هم علاوه بر این که باید از لحاظ نظامی مسلط باشه، از لحاظ اعتقادی هم باید بالا باشد.
تو امشب چند آیه قرآن را نتوانستی بخوانی! من خیلی ناراحت شدم. یا این لباس را در میآوری یا این که باید از لحاظ اعتقادی خود را بالا ببری که کوچکترین اشکال و ایرادی نداشته باشی .
علی سرش زیر بود. شاید تا به حال اینقدر خجالت نکشیده بود و تا به حال هم اینقدر مصمم برای تصمیمی جدید نبود.