امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
50,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب کیکاووس

کتاب کیکاوس، اثر مصطفی صادقی‌پور؛ خاطرات آزاده جانباز مصطفی صادقی‌پور می‌باشد. مصطفی صادقی‌پور متولد 1345در شهر نجف‌آباد است. در دوره نوجوانی جرقه حضور در جبهه ذهن او را به‌ شدت درگیر ساخت؛ لذا پس از امتحانات سال اول دبیرستان راهی جبهه شد. حضور او در مناطق جنگی، سبب آشنایی‌اش با دنیای دیگری شد. دنیایی که انسان‌های خاکی آن به عرش الهی متکی بودند.
وی ابتدا به کردستان، سپس به عنوان تک تیرانداز عازم جبهه‌های جنوب شد. از عملیات والفجر 2 به نیروهای تخریب پیوست تا با خنثی کردن انواع مین که حکم دشمن مخفی در دل خاک را داشت، دست و پنجه نرم کند. در عملیات خیبر شرکت کرد و در حالی که مجروح بود، به اسارت نیروهای بعثی عراق در آمد و سال‌ها دنیای پر فراز و نشیب اسارت را تجربه کرد. در این مدت به هیچ‌وجه از درس و مطالعه فاصله نگرفت؛ لذا پس از آزادی در امتحانات نهایی سال چهارم متوسطه شرکت کرد و موفق به اخذ دیپلم شد. همان سال برای شرکت در آزمون سراسری ثبت نام کرد و با میل خود از میان رشته‌های قبولی، ادبیات را انتخاب کرد. علاوه بر استخدام در آموزش و پرورش و پرداختن به شغل دلخواهش معلمی، تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد. ایشان هم اینک بازنشسته آموزش و پرورش می‌باشند.

گزیده کتاب کیکاووس

کودکی
کمتر از یک سال، زندگی را تجربه کرده بودم. تازه داشتم دنیا را رنگارنگ می‌دیدم و سینه‌خیز خود را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشیدم. سال 1354 در محله‌ای زندگی می‌کردیم که تعداد خانه‌ها انگشت‌شمار و با فاصله بود. خانه‌ها لوله‌کشیِ آب نداشت، چه رسد به امکانات دیگر. آب آشامیدنی را با سطل از چاه‌مکینه که آخر کوچه بود، می‌آوردند و لباس و ظروف را لب جوی می‌شستند. زندگی مردم، با نهایت سادگی، سخت می‌گذشت. سرمای زمستان، بسیار شدید بود. در یکی از این روزها مادرم برای آوردن آب، پارچ و سطل را برداشت و به آخر کوچه رفت. در راه برگشتن وقتی به نزدیکی خانه رسید، احساس کرد که بوی سوختگی می‌آید، بویی شبیه سوزاندن کلۀ گوسفند. سطل و پارچ را وسط کوچه رها کرد و سراسیمه به طرف خانه دوید. هرچه نزدیکتر شد، بوی سوختگی، بیشتر به مشامش می‌رسید، تا اینکه وارد اتاق شد. بو و دود، فضای اتاق را پر کرده بود. لحاف کرسی را کنار زد و دید که پسرش غلطیده و به جای اینکه پاهایش به طرف منقل آتش باشد، سرش را توی منقل گذاشته است.
بچه را که کلاه و نیمی از موی سرش سوخته و چشم‌هایش از حدقه بیرون زده بود، از زیر کرسی بیرون کشید و بغل کرد. وحشت‌زده چادر به سر انداخت و به طرف خیابان دوید.. .

کتابشناسی ملی :
۳۵۴۹۳۷۷
شابک :
978-600-6887-64-7
سال نشر :
1393
صفحات کتاب :
595
کنگره :
‏‫DSR۱۶۲۹ ‭/ص۱۴۶آ۳‏‫‬‮‭ ۱۳۹۳
دیویی :
‏‫‬‭۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲

کتاب های مشابه کیکاووس