کتاب از لواسان تا کانی مانگا کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، زندگینامه و خاطرات شهید مهدی خندان یکی از شهدای دلاور جنگ تحملی و دفاع مقدس است.
عجیب بود که فهمیدم این شهید والامقام، در محرم به دنیا آمد و در اربعین شهید شد و در اربعین نیز پیکرش بازگشت! شهید خندان از آغاز انقلاب مسئولیتهای مختلفی را به عهده داشت. در سال 60 عضوی کادر سپاه محافظ منزل امام بود و در شهریور همان سال با کسب اجازه از امام به جبهههای حق علیه باطل شتافت، در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد و در کنار حاج ابراهیم همت رشادتهای زیادی از خود نشان داد. در نهایت در28 آبان62 سه روز قبل از اربعین حسینی به دوستان گفت که امروز کجا و چه ساعتی شهید میشود به شهادت رسید و در سال1372 روز اربعین بعد از 10 سال پیکرش به میهن و نزد خانواده برگشت.
خیلی کوچک بودم. سنین آغازین دبیرستان. همان موقع که شاکلهی زندگی انسان شکل میگیرد. درست در همان زمان با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا شدم.
میگویند که «معلم» در ساختن افکار انسان بسیار نقش دارد و من با تمام وجود این مطلب را حس کردم. یک دبیر مؤمن و جانباز در میان معلمان دبیرستان ما بود که بسیار در من و امثال من تأثیر داشت.
دبیری که ویژگیهای مثبت او باعث شد به عنوان یک الگو به او نگاه کنم. به ما هندسه درس میداد اما بیش از یک معلم دینی، در دینداری دانشآموزان مؤثر بود. وقتی در اوقات بیکاری برای ما از جبهه و جهاد میگفت، قلب و روح ما را به آن روزها میبرد. و ما حسرت میخوردیم که چرا دو سال است جنگ به پایان رسیده و از فیض حضور در جهاد محروم شدهایم!
وقتی خاطرات این معلم را میشنیدم، شور و شعف عجیبی سراسر وجودم را میگرفت. آقای سندانی، این دبیر محبوب، واقعاً زندگی مرا تحتالشعاع قرار داد. برای همین بعد از آن تلاش کردم تا اطلاعات بیشتری از دوران دفاع مقدس به دست آورم.
به سراغ کتابهای دفاع مقدس رفتم. آن زمان، تازه باب این کتابها و خاطرات جنگ باز شده بود.