کتاب خار و میخک نوشته ی یحیی ابراهیم سنوار، رهبر فقید و شهید حماس فلسطین و ترجمه ی اسماء خواجه زاده می باشد و توسط انتشارات کتابستان معرفت نیز منتشر شده است. این کتاب که رمانی جذاب و داستان گونه و همچنین گواهی عمیق پر روح پایدار غزه است را سنوار در دوران حبس طولانیاش در زندانهای اسرائیل نوشته است.
اگر می خواهید نمایش تضادها را در زندگی مردمان غزه را به خوبی درک کنید بهتر است کتابی را بخوانید که از دل همان مردمان بیرون آمده را بخوانید. خار و میخک، کتابی که با تمام وجود سعی می کند تصویری از مردمی را نشان دهد که در میان زندان زندگی می کنند و در میان سکوت و فریاد و ذلت و مقاومت، فریاد و مقاومت را برای آزادی برگزیده اند و نور آزادی در دل تاریکی اشغالگری، مانند شعلهای که در برابر باد ایستادگی میکند، در دل های آنان شعله ور است.
سنوار چنان به زیبایی داستان تضادها را در زندگی مرمان فلسطین روایت می کند و از آن ها می گوید که هر خواننده ای را به وجد می آورد. وی در کتاب خار و میخک از بادامهای تلخ و شیرین سخن میگوید؛ بادامهای تلخ آنجایی هستند که حرفی از جنگ و مرگی است که مردم را به بلوغ و رشد میرساند، و بادامهای شیرین، همان امید و عشق است که زندگی را در دل هایشان زنده نگه می دارد.
خار نمادی از درد، سختی و مشکلات است و میخک نیز به عنوان نمادی برای شادیها و موفقیتها به کار گرفته شده است و این سنوار است که توانسته با به کارگیری این نمادها، ابعاد مختلف زندگی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی فلسطینیها را به خوبی بیان کند.
خاله فتحیه در روستای «صوریف شهرستان الخلیل زندگی می کرد. این روستا مثل تمام روستاهای کشور از سال ۱۹۶۷ اشغال شد و به سهم خود از کوچ و ویرانی به عنوان مجازات ایفای نقشش در مقاومت کمی- قبل از اشغال و همین طور درگیری های قبل از سال ۱۹۴۸ رسید، چون روستایی مرزی بود که روی خط سبز قرار گرفته بود. این خط، اراضی اشغال شده در سال ۱۹۴۸ را از اراضی که تحت حکومت اردن ماندند و سال ۱۹۶۷ اشغال شدند، جدا می کرد....
خاله فتحیه پسری به دنیا آورد و اسمش را عبدالرحیم گذاشت. مادرم نمی توانست به الخلیل برود و تولد نوزاد را تبریک بگوید، برای همین فقط به خانه دایی رفت و تبریک گفت و از او خواست وقتی پیش فتحیه رفت، از طرفش تبریک بگوید و عذرخواهی کند و گفت او از اوضاع مالی و خانواده ما با خبر است.
شوهر خاله ام خود را آماده می کرد که برای ادامه تحصیل به دانشکده شریعت دانشگاه اردن برود اما پدرش به شدت بیمار شد و سفرش به تعویق افتاد. بعد از این که پدرش از دنیا رفت، از فکر تحصیل در دانشگاه بیرون آمد و تصمیم گرفت کار پدرش یعنی تجارت پارچه را ادامه دهد و روی زمین خودشان کار کند. او خودش را این طور دلداری می داد که شرایط تحصیل برادرش عبدالرحمن را فراهم کند. عبد الرحمن سال دوم دبیرستان بود و در همان مدرسه در الخلیل درس می خواند. عبدالفتاح خیلی وقت ها روی پشت بام خانه شان می ایستاد و سمت غرب و خربه «علین را به خاله نشان می داد. آنجا جایی بود که نیروهای جهاد مقدس قبل از اشغال سال ۱۹۶۷ آنجا اردو زده و مردم وسایل مورد نیاز آن ها را برایشان می بردند. یکی از ساکنان صوریف به نام «محمد عبدالوهاب القاضی» یک روز گوسفندانش را همان حوالی در منطقه ای به نام «صناحین» می چراند که قافله ای از یهودیان را دید که از سمت بیت شیمش به سمت «عتصیون» می روند. او به مجاهدان خبر داد و آن ها سریع رفتند و در منطقه ای به نام «ظهر الحجه» برایشان کمین گذاشتند، وقتی قافله رسید به آن حمله کردند و همه را کشتند؛ ۳۵ افسر و سرباز و پزشک یهودیان به همین دلیل از اهالی صوریف کینه به دل داشتند و وقتی اشغال سال ۱۹۶۷ پیش آمد، صوریف را فقط به خاطر انتقام آن اتفاق با توپخانه بمباران و خیلی از خانه ها را ویران کردند...
نسخه چاپی کتاب خار و میخک را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و پس از دریافت از خواندن آن لذت توامان با حسرت از روزگاران مردم غزه ببرید.
مشخصات کتاب خار و میخک در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | یحیی سنوار |
مترجم: | اسماء خواجه زاده |
تعداد صفحه: | 411 |
موضوع: | رمان خارجی، جبهه مقاومت |
قالب: | چاپی |