کتاب سنافور، به قلم شهید یحیی السنوار و ترجمه اسماء خواجه زاده به رشته تحریر درآمده و در انتشارات کتابستان معرفت منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های داستانی قرار گرفته است.
نقاب را خدا از چهره او برداشت تا او پرچم شهیدان را به دست بگیرد، تا نگاه ها را جلب کند، دل ها را تحت تأثیر شکوه شان قرار دهد و همه با تقدیر و افتخار به دلاوران حماس نگاه کنند. درباره دلاور حماس حرف می زنم؛ اشرف حسن بعلوجی، ۱۹ ساله از غزه.
اینجا غزه کهن و تاریخی است و این بار دلاور ما، شیربچه ای از غزه است. آیا تا به حال به غزه سفر کرده ای؟ آیا تا به حال حتی در داستان های پیرمردها چیزی درباره غزه شنیده ای؟ چه اتفاقی برای این دیوارها و درها افتاده که با رنگ های مختلف رنگ آمیزی شده اند؟ چه اتفاقی برای چهره ها افتاده که لبریز از تعهد است؟ چه اتفاقی برای چشم ها افتاده که شبیه چشمان عقابی است که دنبال شکار می گردد و پیدا نمی کند؟
کتاب سنافور، روایتی است از یک مجسمه ای از جنس سنگ، روایتی از فوران و سرکشی ها.
می دانستی که غزه دروازه آسیا، بزرگ ترین قاره جهان روی زمین است؟ بله، این شهر ریسمان مخفی اتصال دو تکه آسیایی و غزه سفر کنی و چیزی درباره حماسه و اسطوره آن نشنیده باشی، هیبت و شگفتی آن یا ترس را حس خواهی کرد. هر مسافری برای سفر بین این دو قاره، چه از دریا و چه از خشکی باید از غزه یا موازات آن عبور کند و اگر نیاز به جایی برای مأوا داشته باشد این شهر را انتخاب می کند.
در طول تاریخ، تمام ارتش هایی که بین این دو قاره در حرکت بوده اند، باید از غزه، «عروس آسیا»می گذشتند، چون این شهر دروازه فلسطین است و علاوه بر این که دروازه آسیاست، با شایستگی ناف جهان اسلام است.
آیا تا به حال مهمان غزه بوده ای؟ توانسته ای شب ها در گوشه و کنار آن پیاده روی کنی؟ شــامه ات از بوی لیمو پر شــده یا باد تو را در عطر یاســمن غرق کرده اســت؟ شــده که نســیم دل انگیز غرب و دریای مدیترانه با صورتت بازی کند و شــوری آب دریا را ـ با آن خاطرات باشکوه ـ حس کنی؟ و...
امــروز ایــن غــزه در خیابان هایــش و به خصوص در جــان مردمانش چیــز دیگری دارد. آن قدر که حتی اگر از ســیاره دیگری غیر از زمین هم به غزه ســفر کنی و چیزی دربــاره حماســه و اســطوره آن نشــنیده باشــی، هیبــت و شــگفتی آن یا تــرس را حس خواهــی کــرد. چه اتفاقی رخ داده است؟
یحیی سنوار در نوشتن هم مبارز است نمینویسد، شلیک میکند و حتی امروز که پیکر خون آلودش در اختیار اشغالگران قرار گرفته، کلمات اش پرواز میکنند و قلب صهیونیستها را نشانه میگیرند. مرد اسلحه و قلم بدون شک ابعاد دیگری دارد که بر ما پوشیده مانده ابعادی که برای یک مبارز قرن بیست و یکم راه را از بی راهه جدا میکند. سهم ما از مرد سایهها اما همین کلمات است، سهم ما از او درک آزادی در اسارت و فهم آزادگی در اشغال است سهم ما دیدن دنیا از دریچه چشم اوست، سهمتان را بردارید، دنیا سنوارهای زیادی ندارد. .. و سنافور شرح خروج یک مجسمه از قاب سنگی است. روایت طغیان یک رودخانه در بستر کور خاموشی سنافور را جدی بگیرید.
عناوین کتاب سنافور از قرار زیر زیر است:
دلاوران حماس/ مقدمه دلاوران
فصل اول: شکلگیری، فصل دوم: جرقه و تمایز و شفافیت، فصل سوم: خون، خون میطلبد، فصل چهارم: شب طولانی زندان، دیدار و امید، خاتمه: عذر تأخیر، کارت شناسایی دلاور
فصل سوم: خون، خون می طلبد
مدتی از شروع کارم در انبار آلمینیوم یافا می گذشت. صبح یکشنبه 20/5/1990 با شروع هفته کاری جدید، غرق کار بودم که خبر آن کشتار وحشتناک را شنیدم. اخبار واضح و کامل نبود، اما همین قدر فهمیدم که صهیونیست ها آتش تفنگ های اتوماتیک شان را به روی گروهی از کارگران عرب در ایستگاه کارگران منطقه «عیون قاره» گشوده اند. جایی که به عبری به آن «ریشون لِتسیون» یعنی اولین صهیونیست می گفتند.
در واقع کشتن تدریجی ما به مثابه یک ملت نه تنها گروهی از یهودیان را سیر نمی کرد، بلکه خواهان مرگ سریع ما بودند. در عرض چند لحظه تعدادی از برادران من با گلوله «نفرتِ هار» صهیونیست ها شهید شده بودند، آن هم فقط به این دلیل که با چنگ و دندان مبارزه می کردند تا بتوانند از چنگال خون آشامان، منقار کلاغ ها و جغدها و آرواره این جانور وحشی یعنی صهیونیسم غاصب یک لقمه نان برای فرزندان شان بیرون بیاورند. آخر جرم آن ها چه بود و چه گناهی مرتکب شده بودند؟ مطمئن بودم هیچ کدامشان گناهی نکرده که مجازاتش قتل باشد، چون خود من یکی از آن کارگران در بخش های مختلف کارخانه ها، شرکت ها و کارگاه های اشغالگر هستم که به خاطر یک لقمه نان، دولت غاصب را می سازیم و تمدنش را مستحکم می کنیم.
یادم نمی آید هیچ وقت در ریختن خون یا حتی زخمی کردن انسانی، چه عرب و چه یهود شریک بوده باشم، با این وجود از وقتی سرزمین ما آن ها را شناخت، دست به این قبیل کارها زدند و خون های زیادی بر زمین ریختند.
صهیونیست ها این جنایت را انجام دادند چون آن ها جزء ملتی بودند که قیام کرده و اشغالگر را نپذیرفته بودند. ملتی که به پا خاسته و برای زندگی با عزت و احترام روی زمین خودش حقوقش را طلب کرده بود و تنها می خواسته به حقوق سیاسی اش که همه ملت های روی زمین از آن برخوردارند برسد، اما شهوت ریختن خون ویژگی اصلی آن جنایتکاران است. آن ها از مردم نفرت دارند، از زندگی نفرت دارند و از حقیقت نفرت دارند. این ها قومی هستند که لیاقت زندگی را ندارند. بله، لیاقت زندگی را ندارند! آن ها دشمنان زندگی، انسانیت و از همه مهم تر دشمنان خودشان هستند.. .
نسخه الکترونیک کتاب سنافور را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب سنافور در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | یحیی سنوار |
مترجم: | اسما خواجه زاده |
تعداد صفحه: | 76 |
موضوع: | رمان خارجی، داستان خارجی |
قالب: | الکترونیک |