کتاب «سعید» نوشته نرجس شکوریانفرد است که توسط انتشارات عهد مانا منتشر شده است. «سعید»، روایت شیرینی از زندگانی کوتاه سعید چندانی، نوجوان اهل سنت است. سعید دوازده ساله، کارگر یک کارواش است که در اثر یک اتفاق، راهی بیمارستان میشود و دکترها حین عمل، متوجه تومور بسیار بزرگی در بدن سعید میشوند. تومور خطرناکی که دکترهای بیمارستان، سعید را جواب میکنند...
مادر سرش را بالا آورد و زل زد در چشمان پرستار. مهربانی چشمانش را باور کرد، نامِ جمکران، مثل آب خنکی بود برایش. چه بود که تا به حال ندیده و نچشیده بود؟! دست گرفت به زانوانش و بلند شد، ایستاد مقابل او و گفت:
- این جمکران چیست؟ شربت یا قرص است. هر چه هست مـن همین را برای سعیدم میخواهم!
دلش فریاد میزد که امید داشته باش، دوای درد سعید همین است. پرستار گفت نه قرص است و نه شربت، مسجدی است به نام امامِ زمان(عج). محل امن و امان است. شفای قلب است، درمان درد است.
مادر و سعید و آمبولانسی که به سمت قم راه افتاده بودند، یعنی حرکتی که آغازی داشت و امیدی برای ادامه. نگاهش بـه گنبد طلای فاطمه ی معصومه(س) که افتاد زمزمه کرد:
- میروم شفای پسرم را بگیرم.
ساکن جمکران شد. این آخرین راه مادرِ بلوچ نبود. اولین روزنهی نورانی بود که دلهای بسیاری را روشن میکرد. اتاقی در مسجد، شد محل استراحت سعیدی که نه حرفی، نه غذایی، نه دارویی، نه... رختخوابی پهن بود و بدنی پر درد و نحیف... فقط افتاده بود و میدید و میشنید. و جمکران با آن صحن بزرگش، با گنبد فیروزه ایاش، با زن و مردی که هر روز میآمدند و میرفتند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
فوق العاده است...
فراتر از عالی...