مرد جوان در طبقه زیرین کشتی آمیستاد در تاریکی دراز کشیده بود. کشتی با بادهای طوفانی بالا و پایین میرفت. در بالای سر او صداهای بلندی شنیده میشد گویی صدای پای افرادی بود که سعی داشتند کشتی را در دریا هدایت کنند. سینک متوجه نمیشد که آنها به چه زبانی حرف میزنند اما به خوبی دریافته بود که حالا دیگر او یک مرد آزاد نیست. او به همراه چهل و نه جوان آفریقایی دیگر از خانه هایشان در سیرالئون ربوده شده بودند.