کتاب به امید دیدار در آن دنیا نوشته پییر لومتر با ترجمه پرویز شهدی در نشر به سخن منتشر شده است. این رمان در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در زمان انتشارش به دلیل معماری شگفتآور داستان، بزرگترین جایزۀ ادبی فرانسه یعنی گنکور را نصیب خود کرده است.
از ویرانههای بزرگترین کشتار قرن بیستم، دو نجاتیافتۀ کموبیش آسیبدیده میخواهند از ظلمی که طی چهارسال به خودشان و همقطارهای زنده یا مردهشان شده، انتقام بگیرند. سردمداران فرانسۀ منهدم شده اما پیروز، میخواهند برای پنهان ساختن فاجعه جانسوز میلیونها کشته و معلول جنگی، مراسم بزرگداشتی برپا کنند، بسیار ریاکارانه با زرقوبرقی دروغین و گولزننده. نویسنده با چیرهدستی و ظرافتی خیرهکننده، پرده از فاجعه مرگباری برمیدارد که جنگسالاران و آتشبیاران معرکه میخواستند رنگ شکوه و افتخار،دلاوری و فداکاری در راه میهن را به آن بزنند.
در آخرین روزهای جنگ جهانی اول، ستوان پارادل به عمد دو نفر از زیردستانش را مجروح می کند تا بقیه ی سربازان را تحت فرمان و اطاعت خود بگیرد. با اینکه آلبر مایار و ادوارد پریکور از این جراحات جان سالم به در میبرند، اما به شدت آسیب میبینند. پس از پایان جنگ، این دو با ریختن نقشه ای تصمیم به انتقام گرفتن از جامعه ای میکنند که بنظر میرسد به کشتههای جنگی بیشتر از مجروحین آن اهمیت میدهد.
در این داستان، نقشهای که این دو دوست و همینطور نقشهی جدایی که ستوان پارادل کشیده است را میخوانیم. فیلم See you up there، فیلمی است که از این رمان اقتباس شده است.
افراد زیادی پای حصار جمع شده بودند. آلبر سیگار دومی آتش زد و شروع کرد به پرسهزدن. کسانی از شهر آمده بودند و با سربازها صحبت میکردند. قیافههای غمگینیداشتند. زنها دنبال پسرشان، شوهرشان میگشتند، عکسهاشان را سر دست بلند کرده و نشان میدادند، چه کار بیهودهای، انگار میخواستند سوزنی را توی انباری از کاه پیدا کنند.
اگر پدرها هم همراهشان آمده بودند، پشت سر آنها میماندند. همیشه زنها بودند که تقلا میکردند، جوش و جلا میزدند، میپرسیدند و به تلاش خاموششان ادامه میدادند، دستشان را با کورسویی از امید همراه با عکس بلند میکردند. مردها، از خیلی وقت پیش امیدشان را از دست داده بودند. سربازهایی که مورد پرسش قرار میگرفتند، جوابهای مبهمی میدادند، سری تکان میدادند، عکسها همه شبیه هم بودند...