کتاب مهاجر، اثر حاجیه خاتون سمیعی ولوجردی؛ دارای «داستانی ایرانی» میباشد که هدف از به نگارش درآمدن این داستان به انجام رساندن یک بازی بوده که نویسنده کتاب حاضر در زمان بچگی در تخیلات خویش انجام داده که فلسفهای در آن پنهان بوده و این کتاب قرار است آنها را کشف و رونمایی کند.
پرده ی دوم ...
... هوا در حال تاریکی و شروع شبی دیگر بود برای شب زندهداران، مالک خسته از زندگیماشینی به خانه برگشت و وقتی جلوی درب آپارتمان رسید برای باز کردن درب در جیبش به جستجوی کلید پرداخت و پس از یافتن، کلید را در قفل در چرخاند و آن را گشود و پس از ورود آن را روی میز کنار تخت گذاشت.
خوشحال بود موفق شده کتابی را که با خود برده بود تا انتها بخواند و کتاب، مغموم از اینکه با اینگونه مطالعه، استفاده مفیدی از او نشده است. روی کاناپه نشست و با انگشتانش گوشی را به رقص آورد و پس از صحبتی کوتاه برخاست و به سراغ یخچال رفته و همراه با یک بطری و یک لیوان پر از یخ بازگشت و پس از استفاده از آنها پرده اتاق را کشید، چراغخواب را روشن کرد و روی تخت دراز کشید و خیلی زود از فرط خستگی به خواب رفت.گفت وگوی شب زندهداران، اینگونه آغاز شد که کتاب با گنجینه آغاز سخن کرد:.. .