کتاب حدیث بابا، بیستوهشتمینعنوان از مجموعه ی بیستوهفتیها که شامل روایت مستند زندگی شهید علی تورانلو نوشته فاطمه وفاییزاده است. شهید تورانلو فرمانده گردان انصار لشگر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بود که در عملیات خیبر در زمستان ۶۲ مفقود شد و بزرگشدن و قدکشیدن دخترش حدیثه را ندید.
اینشهید خاطرات برخی از ماموریتهای خود در عملیاتهایی مثل فتحالمبین، بیتالمقدس، مسلمبنعقیل، والفجر مقدماتی و حضور در سوریه را ثبت و ضبط کرده و آنها را روز به روز تشریح کرده است. نویسنده کتاب پیشرو از ایننوشتهها در کتاب مستند خود استفاده کرده است.
داوود هم بعد از خدمت سربازی اش، آمده بود تهران. تا قبل از آن توی ده، کمک دست پدر بود. اما حالا دیگر ازدواج کرده بود و در تهران ماندگار شده بود. کار آهنگری می کرد. خانه ای در خیابان ابوذر، شانزده متری حسنی گرفته بود و با همسرش همان جا زندگی میکرد. آن روزها، منطقۀ ابوذر، اغلب ساختمان مسکونی زیادی نداشت.
توی یک خیابان، چهار پنج تا خانه ساخته بودند. یک مسجد هم سرپا کرده بودند و در آن جمع می شدند. مردم کم بضاعت که در روستا درآمدی نداشتند و شهرستانی ها، کم کم از ده و شهرستان می آمدند و چون آنجا منطقۀ ارزانی بود، زمینی می خریدند و خانه می ساختند. بیشتر زمین ها را هم قولنامه ای می فروختند و سند درست و حسابی نداشت. علی که دو سال خدمتش تمام شد، آمد پیش داوود. خانه، دوتا اتاق داشت؛ یکی برای داوود و خانمش و توی آن یکی هم علی زندگی می کرد.