کتاب حوری نساء اولین داستان عبدالرضا شریفی نیا است. این داستان در مرحله داوری آثار رسیده به مسابقه «خودنویس» توانسته است به مرحله نهایی راه یابد و برای داوری عمومی در اختیار کاربران قرار گیرد. داستان درباره دو خواهر به نامهای جایز و ماهی است. آنها در حد فاصلِ بینِ رودبار و سیستان و بلوچستان زندگی میکنند. ماهی در نوجوانی و اوایل بلوغش با فروشنده دورهگردی از مشهد آشنا میشود و با او ازدواج میکند و برای زندگی به مشهد میرود. همین موضوع باعث میشود تا او و خواهرش سالها از هم دور باشند تا اینکه برادرشان را در یک تصادف از دست میدهند. حالا بر سر سنگ مزار برادرشان جمع شدهاند. جایز دختری بنام حوری نساء دارد و ماهی نیز پسری به نام رضا. دیدار این خانواده بعد از گذشت سالها ماجراهای بسیاری را برایشان رقم میزند.
محبوبه حق داشت، من نمیتوانستم جواب دقیقی به او بدهم. قادر نبودم احساسم را بر زبانم بیاورم. محبوبه داشت رُک و پوستکنده از دلدادگی من حرف میزد! آن شب، زمانیکه او راز عاشقانهٔ مرا به زبان آورد، خیلی جا خوردم؛ ولی در نهایت مجبور به اعتراف شدم! درد دلها و اعترافهای دخترانه، مرا از خودخوریهای بیهوده نجات داده بود. سبکتر از روزهای قبل شده بودم و از این اتّفاق راضی بودم.