کتاب خاتون معطر کتاب دوم از سه گانه عطر است که به تقابل مسلمانان در ارتباط با دیگر تمدنها وادیان دیگر میپردازد. موضوعاتی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. دین اسلام ، دین عطر و بوی ناب محمد (ص) است عطری که بر تمام هستی پراکنده شده است. عطرها ذرات پراکنده یگانگی است که بر قلب ها فرود میآید و مفهوم زندگی را از نو بیان می کند. کتاب خاتون معطر فقط درباره زنان نیست، بخشی از آن درباره شخصیتهایی است که برای این یگانگی از جان گذشتهاند. برادر بانوی خوشبو از شخصیتهای مورد علاقه کتاب هست کسی که حقیقت را درک کرده است سکوت کرده تا با هنر خود فریاد وآزادخواهیاش را سر دهد .
امروزجناب فوما دستور جدیدی را صادر کرده باید اصطبل اسب ها را تمیز کنم. صبح تن اسب های خسته را شستم و زخم پاهای هرکدام را تیمار کردم. یراق اسب را مرتب کنار در ورودی چیدم تا وقت زیادی برای گذاشتن یراق سپری نشود. کاه، علوفه، سرگین اسب تنها چیزهایی هستند که هرروز آن ها را می بینم و مجبورم جمع کنم. کاش می توانستم چون خواهرم جیغ بلندی بر سر فوما بکشم. نماز صبح و عصر و شام را مخفیانه می خوانم. همواره دلهرۀ این را دارم کسی نبیند.
دل تنگ روزهایی هستم که با پدر و برادر فان نماز را به صورت دسته جمعی می خواندیم. بعد از نماز روزۀ ماه رمضان را با خوردن آب تمام می کردیم. یک ماه از رمضان گذشت. امسال برای اوّلین بار نتوانستم روزه بگیرم. فوما اگر می دانست یک مسلمان در قصر امپراتور روزه گرفته است به حتم زیر سم اسب ها می گذاشت تا بمیرم. کاش چنین می کرد دیگر بعد از انتقال از کاشغر روی خوش زندگی را ندیده ام. صبر دربرابر مصیبت پدر و برادرم غمی شبیه غمی که خواهرم همیشه از آن می گفت، غم عصر پاییزی. هرروز شبیه عصر پاییز شده است. جیرۀ غذایی ام را یک بار در روز می گیرم و باید نصف آن را ظهر بخورم و نصف در شب. آن هم دربرابرخواجه جیانگ که بداند روزه نیستم.