کتاب کمی درنگ کن، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی؛ به روایت خاطرات و زندگی شهید رضا نادری پرداخته و دارای خاطرات و داستانهایی نظیر؛ "میلاد، کودکی، راهنمایی، ورزش، تحول، مسابقات جوانان، اولین اعزام، جاده خندق، اولین شناسایی، انتقال تجربه، جهادبا نفس" و خاطرات دیگر میباشد.
جهاد با نفس
دفترچه خاطرات و مطالب دوستان
همه جوانها خصوصاً در آن دوران، به موتور سیکلت علاقه داشته و دارند. رضا با هر دردسری بود موتور خرید. هر چه پول پسانداز کرد برای خرید موتور داد. به این موتور هم خیلی علاقه داشت. وسیلهای بود برای رفتن به مسجد و سپاه و ... موتور او در اختیار خیلی از بچهها قرار میگرفت. رفته بودیم پای صحبت یکی از علما. ایشان آیهای از قرآن را خواند که میفرماید: وجاهِدوا باَموالِهِم وَ اَنفُسهِم... بعد شروع به تفسیر کرد که مؤمنین قبل از اینکه با جان خود جهاد کنند و از جان خود بگذرند، باید بتوانند از اموال خود بگذرند. گذشتن از مال سختتر از گذشتن از جان است.
شیطان بسیاری از افراد را به وسیله مال فریب میدهد و... رضا رفته بود تو فکر. بعد از اتمام جلسه موتور را برداشت و با هم رفتیم. روز بعد موتور را فروخت. بعد به بانک ملی شعبه مرکزی شاهرود رفتیم. تمام مبلغ موتور که فکر میکنم هشتادهزار تومان بود را به حساب کمک به جبههها واریز نمود! با تعجب به رضا نگاه کردم. رضا هیچ چیزی را بیشتر از این موتور دوست نداشت. حالا از آخرین تعلقات مادی جدا شد. دیگر محبت هیچ وسیله مادی در دل او نبود.