نوشته شقایق دهقان نیری است. این کتاب مجموعه ای داستان جذاب است که خواننده را با خود به دنیای تجربه های تازه می برد.
اگر خواهان تجربه ها ی تازه ای از زندگی هستید، خواب های سفید را بخوانید.
داستان آدم هایی که زنده اند و زندگی نمی کنند. زنان و مردان، نوسال و کهن سال، محصور در تنهایی گریزناپذیر و ناخواسته، ایستاده در خطی بین زندگی و مرگ.
آدم هایی که با وجود تمام رنج هایشان از انفعال گریزان و جویای امید و ماهیت زندگی در دنیایی میان خیال و واقعیتند.
هر داستان با فضاسازی متفاوت و روایت جذابش فضایی خیال انگیز و تازه از مرگ را پیش روی خواننده می گذارد.
خواب های سفید شما را شیفته ی داستان کوتاه می کند.
بیرون را تماشا می کنم. ساختمان ها و درخت ها در میان مه غلیظ مثل ارواح یخ زده از برابر نگاهم می گذرند. نمی دانم چرا سایهٔ هیچ آدمی توی پیاده روها و خیابان نیست. یعنی همه از سرما به خانه هایشان رفته اند؟ شاید هم من نمی توانم ببینمشان.
از پشت این پنجره های مه گرفته چیز زیادی مشخص نیست؛ اما نمی شود که بیرون سایهٔ سیال هیچ جنب وجوشی توی خیابان نباشد. انگار همهٔ ماشین ها و اتوبوس ها ایستاده اند و تنها ماییم که حرکت می کنیم.
آدم ها کجایند؟ آیا قرار است طوفانی بیاید که حتی یک نفر هم پیدایش نیست؟ شاید هم مشکل از همان مه است. این بار سرعت اتوبوس آن قدر زیاد می شود که تمام ایستگاه ها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد؛ بی آنکه چیزی معلوم شود.
همه چیز مات و نامفهوم است و ذهن من انگار پاک پاک است.
نمی دانم کجا قرار بود بروم؟ اتوبوس کجا می رود و کی قرار است بایستد و کی دعوای آن زن و شوهر تمام می شود! زن کیفش را محکم می کوبد توی سر شوهرش. شوهرش چیزی پرت می کند که می خورد به پنجره و می افتد روی پای مرد میان سال و دختر سه چهارساله ای که روی پای مرد نشسته.
_ نکن مرد حسابی. خورده بود توی سر بچه م، می دادم پدرت رو دربیارن.
زن گریه می کند.
دست های لخت زن را می بینم که گرفته به میله های جلو. دست هایش می لرزند.
شوهرش می گوید: «چی خوردی مست کردی، هان؟»
_ حرف دهنت رو بفهم جلوی مردم... .