ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست، با این حال، در سخن بهکار میرود.
ضربالمثلها ریشه در ماجراها و قضایای تاریخی دارند. البته بعضی از آنها ریشه در دین، آداب و مناسک مذهبی نیز دارند. بعضی دیگر از ضربالمثلها ریشهی اسطورهای یا حماسی دارند. در زبان فارسی گنجینهی عظیمی از ضربالمثلها وجود دارد که با بازخوانی آنها میتوان با میراث فرهنگی خود آشنا شد و به مجموعهای از حکمتها و نکتههای آموزنده دست یافت. ضربالمثلها روایتی کوتاه و پرمعنی و دارای مفاهیم عمیقی هستند. یادگیری آنها و به کار بردن به موقع مَثَل، هنر است و اگر به موقع استفاده نشود ممکن است صورت خوشی نداشته باشد. یک جامعه ممکن است به هر دلیلی دچار تغییر شود؛ اما مثلها، داستانها و افسانهها دستخوش تغییر و تحریف نمیشوند.
بهترین گزینه برای یادگیری ضربالمثلها، علاوه بر پرسیدن از برزگترها که شیرینی خود را دارد، خواندن کتابهایی درباره ضربالمثلهای ایرانی است. نویسنده در کتاب حکایتهای کهن از ضربالمثلها (مجموعه دوجلدی) سعی دارد تا خواننده را با گلچینی از ضربالمثلهای ایرانی آشنا کند.
شستش خبردار شد، این ضربالمثل زمانی استفاده میشود که از حادثهای قبل از وقوع آن مطلع میگردیم و ریشه آن مربوط به ماهیگیری است. به کار بردن واژه شَست در مورد قلاب ماهیگیر بوده که زهگیر کمان را شست گویند.
زمانی که قلاب ماهیگیر در داخل دریا یا رودخانه انداخته میشود، حُلقوم ماهی به آن گیر میکند، او تلاش کرده تا خود را آزاد نماید و حرکات او موجب آگاهی ماهیگیر شده و شستش که داخل زهِ کمان است حرکت را احساس مینماید و ماهی را قبل از آزاد شدن گیره قلاب بیرون میکشد.