امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
44,550
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب باروک

کتاب باروک نوشته سرکار خانم طناز اختری منتشر شده در نشر متخصصان می باشد. نویسنده کتاب باروک با خوانندگان این اثر‌ اینگونه سخن می گوید:

خوانندۀ گرامی شما هر شخص و فردی که هستید؛ درونگرا یا برونگرا و یا متعلق به هر نژاد، ملیت، مذهب، فرهنگ و کشــوری که باشــید، خانوم یا آقا و یا پیر و جوان، مشغول به کار یا بازنشسته و درحال تحصیل هستید، چه مجرد و یا متأهل باشید، من می توانم با اطمینان کامل یکی از باورهای مهم شما را در زندگی بازگو کنم. اینکه شــما بر این باور و عقیده هستید که دنیا را به طور کامل شناخته اید و نبض زندگیتان را در مشت گرفته اید. چون به قدرکافی دیده، شنیده و تجربه اندوخته اید. پس زندگیتان به همین روند و منوال تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد و از روی همین الگو، حداقل تا ده سال آیندۀ خود را برنامه ریزی و پیشبینی کرده اید.

البته من هم درست تا شش ماه پیش یکی از اعضای برجستۀ همین انجمن بودم. سـه دهه و اندی از عمر خود را پشت سر گذاشته بودم و به نظر خودم، هردقیقا آنچه را که باید، از سر گذرانیده بودم و بسـیار پخته و باتجربه شده بودم. دنیا را کاملا شــناخته و به رموزش پی برده بودم، افسار زندگیام را در دست گرفته بودم و کاملا واقف بودم که به کدام سمت و سوی دنیا می‌روم.

گزیده کتاب باروک

در راه بازگشت بالای تپه ای، مادربزرگ ماشین را پارک کرد. چراغ های ماشین را رو به منظره روبه رو انداخت. از آن بالا جادۀ پیچ در پیچی نمایان شد که اطرافش درختان تنومد و قدیمی سَربه فلک کشیده بودند و خانه هایی کوچکی با فاصله از هم در آن میان ها، جا خوش کرده بودند و از دودکش خانه های کوچک رنگی دودی بیرون می آمد. درست مثل تابلو نقاشی هایی که در دوران کودکی ام در اکثر خانه ها یکی از آن ها بود ولی امروزه خیلی سال بود که از یاد رفته بودند و مانند چیزهای دیگری به فراموشی سپرده شده بودند. حالا تصویر واقعی و زنده درون تابلوی نقاشی دوران کودک ام را تقریباً از نزدیک مشاهده می کردم.

باران کم جانی می آمد و مه کم عمق و نفسی هم خودنمایی می کرد. با خوشحالی گفتم:
- چقدر قشنگه و رؤیائیه!
مادربزرگ چیزی در جواب من نگفت و موزیک ملایمی مناسب آن احوال گذاشت. سعی کردم با موبایلم از آن منظره چند عکس بندازم و حتی فیلم هم گرفتم و بعد به صندلی ماشین تکیه دادم به روبه رو خیره شده بودم تا از آن فضای موجود لذت ببرم. موزیک ملایم، صدای باران و منظره جادویم کرده بود. مادربزرگ به شکلی که گویی با خودش هم کلام است، گفت :
- بیا دوئل کنیم.
با تعجب به او خیره شدم. پس بالاخره از آن روی ترسناکش پرده برداری کرد!

صفحات کتاب :
411
کنگره :
‏‫‭PIR۷۹۴۳ ‬‬
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲ ‬‬
کتابشناسی ملی :
۹۳۹۹۱۸۹
شابک :
9786222924911
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه باروک