قصه هایی از زندگی شیرمرد کردستان سردار شهیدعلی قمی
گزیده ای از کتاب او عموی من است:پنج شنبه به پنج شنبه می آید، برف باشد می آید، آفتاب سوزان هم باشد می آید. به راستی چند سال شده است؟ چند بهار، چند پاییز، چند زمستان؟
فکر می کنم هر فصلی که باشد فرقی ندارد، آنجا بهار اوست.
بهشت زهرا قطعه ی 24 ردیف 75.
مادرش از پیشوا می آید، هر پنج شنبه!
طبق وصیت، روضه می خواند و چشم هایش بی وقفه می بارد.