کتاب پنج قرار عاشقی در یک روز، اثر مهدی شریفی بوده و توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.
دستمایه اصلی هفده داستان این مجموعه، وقایع عادی و روزمرهای است که در شبانه روز همه ما میآیند، میمانند و بی صدا تمام میشوند. روزمرگیهایی که گاهی غباری میشوند تا شیرینی عطر سجادهها از یادمان برود؛ که یادمان برود کسی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است، کافی است به سجده برویم تا توفانی از آرامش ما را در خود هضم کند.
مجموعه داستانهای کتاب پنج قرار عاشقی در یک روز، بیادعا از زندگی این روزهای مردم ما حرف میزند تا بهانهای برای تفکر باشد! به نماز؛ به خدا. داستان هایی که به مثابه تابلوهای نقاشی سادهای، زندگی معمولی آدمهای معمولی اطراف ما را تصویر کشیدهاند تا بهانهای برای فکر کردن به (نماز) شود.
در گوشم گفت: «با این بیلهای سرانگشتات نمازت بالا نمیرهها»، از دستش دلخور شدم، تا اینکه چند روز پیش دیدم افتاده توی جوی آب و طلاهایش را دزدیدهاند.
نکند عمه هم دارد به ناخنهایم نگاه میکند و به این فکر میکند که نماز من بالا میرود یا نه؟