کتاب خواب باران، نوشته ی وجیهه سامانی میباشد و توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
نویسنده در کتاب خواب باران، نگاهی واقعبینانه به موضوعات اخلاقی و اجتماعی میاندازد؛ به معضلات روز جوانان مثل فقر فرهنگی، فقر اقتصادی، اعتیاد، خودکشی و ازدواج.
قرار گرفتن در تنگناها و مشکلات زندگی، دختری را به سمت خودکشی میکشاند؛ داستان از جایی شروع میشود که خانوادهای مهربان این دختر را نجات میدهند و او دوباره به زندگی برمیگردد. این کتاب تعریفی صحیح و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه میکند و مرز باریک میان تردید و ایمان را به درستی نمایش میدهد.
هما «شخصیت اصلی داستان» از بخت بدش در یک خانواده از هم پاشیده و متلاشی زندگی میکند. او میخواهد با امیر، همکلاسیاش ازدواج کند اما مشکلی بزرگ دارد: معتاد به مواد مخدر است و هنوز نتوانسته اعتیادش را ترک کند، به همین جهت از رسمی شدن رابطهاش با امیر و خواستگاری فرار میکند. هما با خودش عهد کرده تا اعتیادش را ترک نکرده، وارد زندگی مشترک نشود ولی هر چه تلاش میکند نمیتواند به تنهایی از عهده این کار برآید، بنابراین تصمیم میگیرد مسئله را با مادرش در میان بگذارد تا بتواند به کمک او از اعتیاد خلاص شود. اما مادر که خود زخمی این ماجراست، این موضوع را نمیتواند تحمل کند، او را زیر بار کتک میگیرد و همه وسایل خلافکاریهای همسرش را به آتش میکشد.
هما که دیگر تحمل آنجا برایش سخت میشود از خانه بیرون میزند اما زمانی که برمیگردد، با جسد نیمسوختهی مادرش روبهرو میشود و دنیا برایش تیره و تار میشود. هما را به مرکز بازپروری میفرستند و امیر هم که همیشه در کنارش بوده پشت او را خالی میکند. همهی این اتفاقات موجب میشود هما به کل از خدا و رحمتش ناامید شود. در اوج همهی این ناامیدیها و تلخیها و سیاهیها، تصمیم به خودکشی میگیرد و رگ دستش را میزند. غافل از این که خدا سرنوشت دیگری برایش رقم زده و تازه از این جای ماجرا به بعد است که زندگی او زیر و رو میشود...
بــرای چنــد لحظــه ســکوت ســنگینی در فضــا خیمــه زد و بعــد، صدای هق هق گریه ی هما بلند شد. حسام لرزش صدای مادرش را به وضوح حس کرد: «چرا نمی خوای با هم حرف بزنیم، شاید بتونم کمکت کنم.» ـ دیگه از دست هیچ کس کاری ساخته نیست. ـ این حرفو نزن. همیشه خدایی هست. حســام رسیده بود پشــت پرده ی آویخته به چهارچوب در ایوان و بین رفتن به داخل و ماندن، مردد بود. ـ این خدایی که میگین، می تونه مادرمو زنده کنه؟ می تونه این ننگ و نکبت رو از سرنوشتم پاک کنه؟ می تونه این همه تلخی و ســیاهی رو از گذشــته ام بکنــه و بریزه دور؟
اصــلاً ببینــم... می تونه منو یه بار دیگــه، یه جور دیگه، با یه سرنوشت دیگه به دنیا بیاره؟ می تونه؟ کلمات آخر هما تبدیل شد به فریادی بلند که در هوا معلق ماند. صدایــی از عزیزخانــم شــنیده نمی شــد و حســام از همــان جایــی که ایستاده بود، بلاتکلیفی و سردرگمی او را کاملاً حس می کرد. ـ دیگــه هیچ کــس نمی تونــه هیــچ کاری بــرای مــن بکنــه. حتــی خدا هــم نمی تونه زندگی ام رو از نو بســازه. حتی اگــه بتونه هم نمی خــواد...
زندگی من، سرنوشــت من، بخــت ســیاه مــن، همین بوده و هســت. جز مرگ راهی بــرای من وجود نداره... آره همیشــه خدایی هســت... اما بــرای دیگران، نه برای من! همــا کلمــات آخــرش را به ســختی و در میــان نفس هــای نصفه و نیمــه اش فریــاد زد. حــس می کــرد کلمه هــا ته گلویــش گیــر کرده اند و بالا نمی آیند. صدای خودش را در ســرش می شنید که تکرار می شد. احساس می کرد هوای اتاق تمام شده و دیگر نمی تواند نفس بکشد.
پی دی اف کتاب خواب باران در نرمافزار فراکتاب جهت دانلود موجود میباشد. پس از دانلود می توانید آن را در کتابخوان مطالعه کنید.
کتاب صوتی خواب بارانکتاب صوتی این اثر با صدای اعظم حبیبی و توسط نشر قناری ارائه شده است. جهت دانلود آن به نرمافزار فراکتاب مراجعه کرده و پس از دانلود، می توانید در کتابخوان به آن گوش فرا دهید.
وجیهه سامانی متولد ١٣۵۵ تهران و دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. نویسندگی را به صورت غیر حرفه ای از دوران ابتدایی و همکاری با مجله کیهان بچه ها شروع کردند.از دیگر کتاب های ایشان می توان به آن مرد با باران می آید، بادبادک ها و می خواهم بمانم اشاره کرد که در مجموعه فراکتاب موجود میباشد.
نسخه چاپی این کتاب را می توانید از طریق سایت و یا نرمافزار فراکتاب سفارش داده و با تخفیف دریافت کنید.
مشخصات رمان خواب باران در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | وجیهه سامانی |
گوینده: | اعظم حبیبی |
تعداد صفحه: | 200 |
موضوع: | رمان ایرانی |
قالب: | pdf، صوتی و چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب خواب باران pdf رایگان رو هم دارید؟...
خیلی قشنگ بود و سوزناک بود....
جالب بود هم داستانش هم گوینده جالب میگفت...