کتاب از آبی دوردست، اثر هدیه صدیقی؛ با قلمی زیبا و شیوا به داستانهای کوتاه، اما شیرین پرداخته شده است. با مطالعه کتاب از آبی دوردست، حال و هوای عاشقانهای را تجربه کنید.
یک گپ دونفره با خدا
سلام به روی ماهت خداجان! حالت چطور است؟ دنیا و ما آدمها چطور هستیم؟ صبوری میکنی آره؟ همهچی بر وفق مراد است دورت بگردم؟ ما هم خوبیم، شکر! نفسی میآید و میرود.. راستش دوباره من آمدم با کلی کلمه ناگفته که برایت پهن کنم روی سفره دور هم با یک چای بهارنارنج بنوشیم و گپ بزنیم. خودت میدانی من عاشق این خلوتهای دونفره هستم، کاش تو هم هنوز عاشق من و خلوتهای دونفرهمان باشی، خدا...
خودم میدانم که گاهی انقدر حرفهای عجیب و غریب بهت زدهام که فکر کنم هربار که شروع میکنم به صحبت، به فرشتهها و کائنات میگویی: «دوباره این بندهام اومد با همون حرفهای عجیبش...» چشماترو میبنندی و سرت را تکون میدهی، بعد هم میگویی: خب بگو! من اینجام، چیکار کنم که باید گوش بدهم بهت، بس که دوستت دارم؛ جز من کی به این حرفهات گوش میدهد؟ من که گفتهام به شما با من حرف بزنید!
خب بیا و بگو... بگو، من گوشم برای توست. بعد هم رو به فرشتههایت میگویی، بروید که حرفهاش خصوصی و با من است فقط، بروید...»