کتاب ظلمت سفید اثر سجاد خالقی است و انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده است. بخشی از کتاب ظلمت سفید به وقایع انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری میپردازد و بخشی دیگر به دوران مشروطه اشاره دارد. این رمان، به صورت فانتزی و برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است. ظلمت سفید دو قسمت دارد. یک بخش آن به وقایع انقلاب اسلامی در منطقه چهارمحال و بختیاری بازمی گردد و بخش دیگر به بازگویی انقلاب مشروطه میپردازد.
بخش اول به داستان جوانی می پردازد که به کوه های چهارمحال و بختیاری متواری شده است. او در این مسیر با نوجوانی ایلیاتی رو به رو میشود که برای نجات از زمستان سرد کوهستان او را همراهی می کند. داستان موازی با این بخش، نوجوانی در زمان مشروطه را تصویر کرده است که در تهران مبارزات روشنگرانه دارد. مشروطه با به توپ بسته شدن مجلس ناکام میماند. داستان کلی کتاب، شیوه به بلوغ رسیدن انقلاب اسلامی را نشان می دهد. «ظلمت سفید» در کوهستان های برف گیر چهارمحال و بختیاری میگذرد. به عبارتی میخواستم از تهرانی نگاه کردن به مسائل گذر کنم و با این هدف سعی کردم در این اثرم از تهران و مرکز دور شوم به تعبیری رمانم گریز از مرکز باشد.
در این اثر به نقش قومیت های دیگر در جریان انقلاب اسلامی نیز اشاره کنم و به نقش آن ها در دفاع از کشور اشاره کرده است. در «ظلمت سفید» گذری به عصر قاجار دارد و بخشی به پیش از انقلاب اسلامی اشاره دارد.
میان تاریکی غلیظ کلبه بیدار شد. دستش را بالا آورد و روی سینه گذاشت درویش چیزی سمج چنگ می انداخت بالا بیاید آتش حوض کرسی نیمه جان، دود سفیدی به سقف میفرستاد. در چوبی کلبه قژمژ می کرد. یک نفر انگار خودش را به آن میکشید، اما تاراز میدانست آن طرف در، میان برف و باد هیچکس نیست. بعد از چند سال به این صدا عادت کرده بود با شروع آذرماه، یخ باد شروع میشد، امواج باد نزدیک غروب از قله ی کوه سرازیر می شدند. خودشان را روی برفهای کهنه میکشیدند، از بین دانه های برف معلق در هوا میگذشتند، راهشان همه چیز را منجمد میکردند و تا انتهای دره پیش میرفتند تا جایی میان مه سنگین که انتهایش را هیچکس نمی دانست.